موضوع سخترانی ژاله تبریزی در سازمان ملل ـ ژنو بتاریخ 8 تیر 97 ـ 29 ژوئن 2018

گسترش مهاجرت در ایران و مورد مشخص در آزربایجان به نقاط دیگر
مهاجرت آزربایجانی ها در طول سالهای گذشته دلایل سیاسی داشته وبعد از استقرار جمهوری اسلامی هم به دلیل سیاسی و هم بدلیل عدم امنیت اجتماعی ، اقتصادی و محیط زیستی انجام میگیرد.که البته جمهوری اسلامی ایران زمینه را برای این مهاجرت ها آماده میکند. مهاجرتها شامل .
متخصصین صنعتی و کارگران بخاطر بسته شدن کارخانجات
ـ مهاجرت روستائیان بخاطر خشک شدن دریاچه ارومیه
فرار مغز ها از آزربایجان
ـ مهاجرت فارغ التصیلان بخاطر نبودن کار در محل زندگی شان می باشد در اینجا من در این چند مورد صحبت خواهم کرد .
در حال حاضر واحدهای تولیدی مستقر در آذربایجان تعطیل و یا نیمه تعطیل هستند. این وضعیت برای شهرهایی همچون اصفهان، سمنان و یزد به کلی متفاوت است.

تهران اجازه استفاده از پتانیسل های اقتصادی آذربایجان را در خود آذربایجان نمی‌دهد. معادن آذربایجان نظیر مس و طلاو آهن به صورت خام راهی استانهای مرکز ی ایران می‌شوند.

عدم سرمایه گذاری‌های پایه‌ای تهران در آذربایجان و سیاست تبعیض اقتصادی ،سیاسی،فرهنگی در راستای عقب نگه داشتن آذربایجان که از دوران پهلوی آغاز شده و توسط جمهوری اسلامی ایران ادامه می یابد.

تعطیلی صنایع و کارخانجات بزرگ و کوچک در این چند سال سرعت پیدا کرده است صنایع مدرن و زیر ساخت های اقتصادی نظیر راه آهن و تراموا و صنایع کبریت سازی و نساجی دراواخر قرن نوزدهم در آذربایجان شرقی پایه گذاری شده اند همچنین چهل سال پیش آذربایجان شرقی سومین قطب صنعتی ایران بعد از تهران واصفهان بود اما بعد از روی کارآمدن جمهوری اسلامی هیچ صنعت مادر و زیرساخت اقتصادی مهم دراین استان ایجاد نشده و صنایع موجود نیز اغلب فرسوده شده ویا بعلت سوء مدیریت ازکارافتاده و تعطیل شده اند
یعنی سیاسیهای – اقتصادی حاکم بر کشور ایران و تبعیض براین مناطق پیرامونی سبب تعطیلی و ورشکستگی معدود کارخانه ها و تولیدهای موجود در آذربایجان و بیکاری کارگران شده است.
کارخانه تراکتورسازی تبریز که قبل ازانقلاب بزرگترین کارخانه مدرن کشور بود اکنون ازکارافتاده است و در 25 آذر1396 رسما ورشکسته اعلام شد ودرهای آن پلمب گردید. کارخانه ماشین سازی تبریز نیزدر وضعیت بحرانی قرار گرفته است،:
درحال حاضرآذربایجان شرقی ازنظرصنعتی در رده هفدهم بین سی ویک استان کشورقرار دارد..
درصد بیکاری طبق آمارهای دولتی دراستانهای آذربایجان بین 11 و 12 در صد می باشد ودرمیان جوانان بین 24 تا 26 درصد است اماگزارش های میدانی درصد بیکاری را دو برابرارقام دولتی نشان می دهند. بر أساس آمار مرکز آمار ایران نرخ بیکاری در بین جوانان استان‌ها به مرز 50 درصد رسیده است. طبق گزارش جدید وضعیت اشتغال و مسئله بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاهی در حال حاضر یکی دیگر از چالش‌های پیش روی آذربایجان‌شرقی است
همچنین روستا های شرق دریاچه ارومیه بعلت بحران زیست محیطی و ازبین رفتن کشاورزی و نبود کاروکارخانه،خالی ازسکنه شده اند…
. سیاست های اقتصادی جمهوری اسلامی درچهاردهه گذشته متمرکز نمودن صنعت ، تجارت وثروت دراستانهای مرکزی به بهای محرومیت و ویرانی استانهای پیرامونی کشور بوده است .مواد اولیه این استانها عموما برای استفاده درصنایع تهران و اصفهان به آن نقاط انتقال داده می شودوهیچ صنعتی برای استفاده ازمعادن و مواد اولیه درمحل ایجاد نمی شود بعنوان نمونه زنجان یکی از بزرگترین معادن آهن دنیا را دارد ولی تا بحال برای بهره برداری از این ثروت بی کران هیچگونه سرمایه گذاری نشده است .هسته اصلی قدرت درجمهوری اسلامی به توسعه پایداراعتقاد ندارد وبا مسائل اقتصادی برخورد ایدئولوژیک می کند بگفته علی یونسی معاون رئیس جمهوری ایران در امور اقلیتهای ائتنیک، مقامات ایران ، به منافع ملی ارزش قائل نیستند، می گویند ما برای حفظ دین اسلام مبارزه می کنیم و مهم دین ماست واگر دین نباشد ملت و مملکت برای ما ارزش ندارد..
علت اصلی نارضایتی مردم استانها ی غیرفارس نشین ازجمله استانها ی آذربایجان که درپیرامون کشورقرارگرفته اند، ازدولت وحکومت جمهوری اسلامی علاوه برتبعیض های فرهنگی و سیاسی ، راسیسم ، تبعیض آشکاراقتصادی نیز می باشد که باعث فقر و عقب ماندگی شده و این نارضایتی ها هراز گاهی بصورت های مختلف مانند اعتراضات عمومی وشورش های محلی ظاهر می شوند و نیروی گریزاز مرکز را دراین مناطق تشدید می کنند.جواب حکومت به این اعتراضات نگاه امنیتی به اقلیتهای ملی وتشدید خفقان واختناق پلیسی است.
در ضمن توزیع نابرابر بود‌جه‌های فرهنگی و عمرانی بین شهرهای بزرگ و کوچک و نیز شهر و روستا، باعث اختلاف روزافزون شکاف طبقاتی شده است.،
وابستگی شدید دولت‌ایران به در آمدنفت و عدم توجه به کارگاه‌ها و صنایع تولیدی در روستاها و شهرهای کوچک و بیکاری انبوه سبب شده است که روستاها و شهرهای کوچک در این مناطق خالی از سکنه شوند، و مردم به شهرهای بزرگ مهاجرت کرده و در حاشیه این شهر‌ها ساکن می‌شوند.
به جهت پیدا نشدن فرصت‌های شغلی مناسب و افـزایش هزینه‌ها، به اجبار بخش زیادی از بار تأمین درآمدخانواده برعهده کودک خانواده می‌افتد و او با رانده شدن از چرخه آموزش و پرورش رسمی ‌و ورود زودهنگام به بازار کار، در معرض تهدیدها و آسیب‌های جدی هم قرار می‌گیرد. بیشتر این کودکان در کارگاههای غیر قانونی مشغول بکار می شوند و مورد آزار های جسمی و جنسی قرار می کیرند.

در این میان ، آذربایجان شرقی یکی از استان های مهاجر فرست کشور در طول 90 سال اخیر بوده است که با توجه به ثبت آمار ولادت، سکونت در این استان کاهش یافته است و باخشک شدن دریاچه ارومیه که دومین دریاچه آب شوردنیا می باشد شدت بی سابقه یافته است زیرا بعلت خشکیدن این دریاچه و بوجود آمدن طوفان های نمک کشاورزی و صنعت توریسم آسیب فراوان دیده واین فاجعه اکولوژیک چهارونیم میلیون نفرساکنان اطراف دریاجه را به مهاجرت اجباری وا داشته است. سیاستهای اقتصادی غلط دولت جمهوری اسلامی علت اصلی خشک شدن دریاچه می باشد.عیسی کلانتری معاون رئیس جمهور وسرپرست سازمان محیط زیست کشوردر مصاحبه خود با تابناک می گوید: ما دریاچه ارومیه را خشک کردیم.
اقتصاد بخش کشاورزی و روستایی یکی دیگر از عوامل مهاجرت افراد به استان های دیگر است.
طی سه دهه اخیر نیز بیشترین جمعیت مهاجر از روستاها بوده است.
یکی از علل این مهاجرت ها ایجاد اضطراب و نگرانی نسبت به آینده و وحشت از کمبودها و کاستی‌ها در زندگی پیش رو و دیگری اضطراب و نگرانی و وحشت از فقر و تهی دستی و از دست دادن استعدادهای کشاورزی و باغداری و اجبار به مهاجرت از سرزمین مادری است .
چنین مهاجرت‌های اجباری تبعات جبران‌ناپذیر خود را نه تنها روی نسل مهاجرت‌کننده بلکه روی نسل‌های بعدی نیز خواهد گذاشت. واضح است که خشکسالی در مناطق شهری و روستایی اثرات متفاوتی بر جا گذاشته و می‌گذارد و تاثیرات آن بر جوامع روستایی بسیار شدیدتر از جوامع شهری است که آن‌هم به خاطر تاثیر مستقیم عامل خشکسالی بر منابع درآمد اغلب روستاییان است.
باید باز یاد آوری کرد که با خشک شدن دریاچه ارومیه افزون بر چهار و نیم میلیون نفر از جمعیت ساکن در اطراف این دریاچه و در استان‌های شمال غرب کشور مجبور به مهاجرت اجباری می‌باشند.
این مهاجرتها تاثیر بسیار منفی بر روی زنان و کودکان دارد زیرا اعلب روستائیان به جر زبان محلی و یا مادری خود به زبان دیگری صحبت نمی کنند بنابراین به یک نیروی غیر فعال تبدیل می شوند و کودکان نمی توانند ادامه تحصیل کنند و به نیروی کار تبدیل می شوند