سال طوفانی ۱۴۰۱ تا ساعاتی دیگر پایان می یابد. در میان همه ی نام هایی که در این سال در ایران تاثیرگذار بودند، بی تردید یک نام بالاتر از همه قرار می گیرد. نه سیاستمدار بود، نه سلبرتی، یکی از ۸۵ میلیون مردم «معمولی» ایران: مهسا (ژینا) امینی! او تاثیرگذارترین چهره ی سال ۱۴۰۱ در ایران شد. «دختر غریبی» از کردستان که در پایتخت اسلام به نحو بیرحمانه ای به قتل رسید و چهره ی ایران را دگرگون کرد. مرگ او اعتراضاتی را رقم زد که در تاریخ چهل و چهارساله ی حکومت اسلامی بی سابقه بود. اعتراضاتی که تمام نشده و هنوز ادامه دارد. این اعتراضات به هر سرانجامی برسد، اما به جرات می توان گفت ایران به دوران قبل از مرگ ژینا باز نخواهد گشت. قهرمانی و دلاوری های شگفت انگیز از یک سو و وحشی گری و سبیعت تکان دهنده از سوی دیگر، دره ی عظیم و پرنشدنی بین مردم آزادی خواه ایران و حکومت آزادی کش جمهوری اسلامی پدید آورد و وضعیت را به جایی رساند که این دو دیگر در غالب یک مرز و خاک نگنجند. مردم را نمی توان حذف کرد، در هیج کجای تاریخ و دنیا نتوانسته اند آن ها را حذف کنند. اما حکومت های آزادی کش و خون ریز را می توان حذف کرد. هیچ حکومت دیکتاتوری سرنوشتی جز سقوط و حذف نداشته است. ماه ها درگیری های خیابانی، اعتصابات مختلف، پانصد کشته، بیست هزار بازداشتی، نشان می دهد که مردم ایران؛ همان گونه که بارها فریاد زده اند، «تا پایان» ایستاده اند. این «پایان»، پایان حکومت اسلامی را رقم خواهد زد.

سال ۱۴۰۱ سال اشک، اندوه، غم و درد از یک سو، سال ایستادگی، غرور، همبستگی و قهرمانی از سوی دیگر بود. بهار امسال در شرایطی آغاز می شود که مردم ایران هیچ گاه این طور امیدوار و مصمم به پایان دادن به استبداد و فساد و بی عدالتی و فقر در کشور خود نبوده اند. همه ی این ها با یک نام گره خورده است: مهسا (ژینا) امینی. «دختر سقز»، «دختر کرد»، «دختر ایران»، که همه ی مردم کشور را به هم پیوند داد، همبسته کرد و امید به آزادی را به همراه آورد.

سال ۱۴۰۲ را با این امید آغاز می کنیم!