باقر مؤمنی، مورخ ، نویسنده، مترجم و فعال سیاسی چپ گرا روز یکشنبه ۲۸ آبان در ۹۷ سالگی، پس ازچندین دهه تبعید در پاریس درگذشت.

باقر مومنی در جوانی به حزب چپ آن زمان ایران پیوست و در فعالیت های سیاسی و اتحادیه های کارگری فعال شد، تا جایی که تاریخ تولد خود را هم به روز جهانی کارگر تغییر داد. از آن زمان تا آخرین لحظه زندگی، فعالیت او بین کار پژوهشی و فعالیت های سیاسی در نوسان بوده است، ولی یک چیز در زندگی باقر مومنی ثابت ماند: باور به مارکسیسم، مبارزه در راه عدالت اجتماعی و دمکراسی.

محمد باقر مؤمنی در سال ۱۳۰۵ کرمانشاه به دنیا آمد. تاریخ تولدش به درستی مشخص نیست و بین روزهای ۱۲ اردیبهشت تا ۲۱ خرداد (۱۳ مه تا ۱۱ ژوئن) اتفاق افتاده‌است. با این حال وی روز ۱ مه (۱۱ اردیبهشت) را روز تولد خود معرفی کرده‌است.

باقر مؤمنی دورهٔ دبستان و دبیرستان را در کرمانشاه گذراند و در خرداد ۱۳۲۳ در رشتهٔ ادبی دبیرستان شاپور دیپلم گرفت. فعالیت سیاسی وی نیز از همان زمان آغاز شد.

با این حال مؤمنی برای ادامهٔ تحصیل در دانشگاه به تهران می‌آید و در دانشکدهٔ حقوق دانشگاه تهران ثبت نام می‌کند. در آنجا وارد محافل سیاسی احزابی مانند پیکار، میهن پرستان و استقلال شده و در مباحثات آن‌ها وارد می‌شود و نهایتاً تصمیم می‌گیرد وارد کارهای سیاسی نشده و به تحصیلات خود بپردازد. اما در همین زمان جذب تبلیغات حزب توده ایران شده و نهایتاً در اواخر سال ۱۳۲۴، کمی پس از تشکیل حکومت خودمختار آذربایجان، به این حزب پیوست.

در همان زمان در سفری به کرمانشاه به عنوان مسئول شورای ایالتی اتحادیهٔ کارگران در کرمانشاه انتخاب می‌شود. مؤمنی از همین زمان به همکاری با روزنامهٔ بیستون چاپ کرمانشاه می‌پردازد که در آن زمان تحت عنوان «ارگان شورای متحدهٔ ایالتی اتحادیه‌های کارگران و زحمتکشان غرب» منتشر می‌شد. سال بعد با آغاز سرکوب فعالان کمونیست مصادف می‌شود و ماجرای کشتار کارگران در کرمانشاه در راهپیمایی ۱۱ اردیبهشت ۱۳۲۵ (اول ماه مه ۱۹۴۶) به وقوع می‌پیوندد. در این ماجرا کارگران پس از تماشای فیلمی در سینما ایران واقع در خیابان سپه کرمانشاه، به مناسبت روز جهانی کارگر راهپیمایی می‌کنند و به سمت باشگاه اتحادیهٔ کارگران به راه می‌افتند. پلیس کرمانشاه به جمعیت کارگران حمله کرده و با شلیک گلوله ۱۴ کارگر را کشته و ۱۲۰ کارگر را زخمی می‌کند. باقر مؤمنی در این ماجرا از ناحیهٔ کتف راست مورد اصابت گلوله قرار می‌گیرد. وی از این روز به عنوان «تولدی دیگر» برای خود یاد می‌کند.

مؤمنی پس از ۲۱ آذر ۱۳۲۵ و آغاز سرکوب جنبش‌های دموکراتیک آذربایجان و کردستان و در وضعیتی که حزب توده و شورای متحده مورد حملهٔ گسترده قرار می‌گرفتند، برای ادامه دادن به تحصیلاتش به تهران آمد، اما رابطه‌اش را با تشکیلات کرمانشاه قطع نکرد و از طرف تشکیلات کرمانشاه به عنوان «مسئول یا نمایندهٔ تشکیلات کرمانشاه» در «تشکیلات کل» که به سرپرستی دکتر رادمنش شکل گرفته بود، فعالیت می‌کرد. در همین زمان، به همکاری با سازمان مرکزی اتحادیه‌های دهقانی ایران دعوت می‌شود که سرپرست شعبهٔ مرکزی آن با فردی معروف به دکتر بهرامی بود و دبیری آن را صادق انصاری بر عهده داشت.

در همین زمان بحران در درون حزب توده آغاز می‌شود و حزب پس از ماجرای ترور ناکام محمدرضا شاه در ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ غیرقانونی اعلام می‌شود. باقر مؤمنی در تهران تحصیلاتش را ادامه می‌دهد و پس از فارغ‌التحصیلی در رشتهٔ حقوق برای دوران سربازی در دانشکدهٔ افسری ثبت نام می‌کند. اوائل فرودین ۱۳۳۰ از خدمت مرخص می‌شود و با روی کار آمدن دولت محمد مصدق بار دیگر فعالیت خود را از سر می‌گیرد. در این زمان در سازماندهی اعتصابات کارگری در قزوین و بهشهر فعالیت می‌کند. در بهشهر برای مدت ۱۰ ماه می‌ماند. در آنجا برای اولین بار دستگیرشده و به زندان ساری منتقل می‌شود. پس از مدتی برای استیناف به تهران فرستاده شده و در آنجا آزاد می‌شود. در تهران به عضویت کمیتهٔ حومه (یکی از کمیته‌های ۵ گانهٔ حزب در تهران) درآمده و در ناحیهٔ شهریار به عنوان معاون کمیته به فعالیت مشغول می‌شود. وی تا کودتای ۲۸ امرداد ۱۳۳۲ ارتباط کمی با مرکز داشته و به فعالیت در میان روستاییان ورامین می‌پردازد. اما در زمان کودتا تشکیلات در ورامین که آموزش‌های نظامی نیز می‌داده، لو می‌رود و مؤمنی ناگزیر به تهران می‌آید؛ و چون حزب پس از کودتا غیرقانونی اعلام شده ناگزیر به زندگی مخفی روی می‌آورد.

در خرداد ۱۳۳۳ در یورش نیروهای فرمانداری نظامی به یک جلسهٔ مخفی دستگیر می‌شود، اما پس از چند روز آزاد می‌شود. پس از چندی سازمان نظامی حزب توده لو می‌رود، همهٔ اعضای کمیتهٔ مرکزی داخل کشور دستگیر می‌شوند و کیانوری و جودت هم از ایران خارج می‌شوند. در این هنگام به همراه ۶ تن دیگر مسول رسیدگی و سامان دادن به حزب در داخل کشور می‌شود. شش تن دیگر عبارت اند از: صادق انصاری، منوچهر هوشمندراد، پرویز شهریاری، فرج‌الله میزانی، علی متقی و حبیب ثابت. چهار نفر از اعضای این گروه یک ماه بعد و در روز دهم آبان ۱۳۳۵ دستگیر می‌شود. مؤمنی در حین انتقال دست به فرار می‌زند، اما مورد اصابت گلوله قرار می‌گیرد و دستگیر می‌شود و در نهایت در دادگاه نظامی به ۱۸ ماه حبس تأدیبی محکوم می‌شود و این مدت را در زندان‌های زرهی و قزل قلعه می‌گذراند.

مؤمنی نهایتاً در در مرداد ماه ۱۳۳۷ از زندان آزاد می‌شود. پس از آزادی ارتباط خود را با بقایای حزب قطع می‌کند. در سال ۱۳۳۹، زمانی که با روی کار آمدن علی امینی فضای بازتری به وجود آمده بود، پایان‌نامه اش را با اصلاحات تحت نام ایران در آستانهٔ انقلاب مشروطیت به چاپ می‌رساند. در همین زمان همراه با گروهی از رفیقانش به تشکیل محفلی می‌پردازد که از توده ای‌های در تبعید و نیز خط مشی قدرت‌های کمونیست مستقل باشد. این محفل، گروه اول ماه مه نام می‌گیرد.

پس از طی شدن فضای گذرای سال‌های ۴۲–۳۹ بار دیگر عرصه بر فعالان سیاسی چپ تنگ می‌شود. مؤمنی در این زمان با همراهی صادق انصاری به ترجمهٔ تاریخ قرون وسطا از روسی می‌پردازد. پس از آن با همکاری انصاری و علی‌الله همدانی، کتاب تاریخ جهان باستان را ترجمه می‌کند. پس از آن به تصحیح و چاپ مجدد رسالات دوران مشروطه می‌پردازد و در این مسیر کتاب‌های سیاحت نامه ابراهیم بیک، تمثیلات آخوندزاده، کتاب احمد و نیز مسالک المحسنین طالبف تبریزی را تصحیح و منتشر می‌کند.

در ۱۳۴۶ به فرانسه می‌رود تا ضمن تحصیل در دورهٔ دکترای اقتصاد به کار بپردازد، اما پس از بیست ماه در ۱۳۴۸ چون کاری نمی‌یابد بار دیگر به ایران بازمی‌گردد. در فرانسه ضمن آموختن زبان فرانسوی با رضا رادمنش دیدار می‌کند و از او می‌خواهد ترتیبی بدهد تا به کوبا سفر کند، چرا که در این زمان وی آیندهٔ جنبش سیاسی ایران را در قیام مسلحانهٔ توده‌ای می‌دید، اما با مخالفت رادمنش مواجه می‌شود.

پس از بازگشت به ایران درسال ۱۳۴۹ انتشارات صدای معاصر را تأسیس می‌کند که آثاری از علی اشرف درویشیان، ناصر زرافشان، علی کشتگر، قدسی قاضی نور، محمود دولت‌آبادی و … را به چاپ می‌رساند. وی کتاب‌های خود مانند قصه برای بزرگ‌سالان اثر شچدرین، پنج لول روسی و ادبیات مشروطه را نیز از طریق همین انتشارات منتشر می‌کند. در نیمهٔ دوم سال ۱۳۵۳ با بورس شش‌ماهه‌ای که از طرف مؤسسه می‌گیرد به فرانسه می‌رود، در سوربن ثبت نام می‌کند و نگارش رسالهٔ دکترایش را با نام مسئله ارضی و جنگ طبقاتی در ایران آغاز می‌کند. نگارش این رساله دو سال وقت می‌برد و مؤمنی علی‌رغم مخالفت مؤسسه تا پایان کار در فرانسه می‌ماند، شمن اینکه جلد اول آن را نیز با نام مستعار ا-پوران در فرانسه به چاپ می‌رساند.

سال ۱۳۵۵ به ایران بازمی‌گردد، اما به دلیل اختناق موفق به چاپ کتابش نمی‌شود؛ بنابراین دستنوشته را به بزرگ علوی می‌سپارد، اما کتاب چهار تیاتر میرزا آقا خان تبریزی را تصحیح و به چاپ می‌سپارد. سال ۱۳۵۶ با بازتر شدن فضا سه کتاب به نام‌های سیمای روستا در ایران، رو در رو و کتاب احمد چاپ می‌کند.

انقلاب بهمن و فعالیت سیاسی مستقل

مؤمنی شهریور ۱۳۵۷ و در هنگام وقوع حادثهٔ ۱۷ شهریور در ایران نبود، اما در همین زمان به منزل وی برای دستگیری وی مراجعه می‌شود. مؤمنی به ایران بازمی‌گردد و با همکاری ناصر رحمانی‌نژاد، سعید سلطانپور و بزرگ پورجعفر هفته نامهٔ صدای معاصر را منتشر می‌کند که با سردبیری صارم الدین صادق وزیری تا تیر ۱۳۵۸ چهارده شماره از آن منتشر می‌شود. از فروردین ۱۳۵۸ انتشار نشریهٔ تئوریک مارکسیستی اندیشه را نیز آغاز می‌کند. در همین زمان مسئله ارضی و جنگ طبقاتی و همچنین مسایل جنبش و حزب توده را نیز منتشر می‌کند.

مؤمنی پس از انقلاب و در جریان تجدید حیات حزب توده ایران دیگر به این حزب نمی‌پیوندد. سال ۵۹ محفل مارکسیستی باقر مؤمنی و رفقایش پنجمین و آخرین شمارهٔ اندیشه را منشر کرده و با جناح چپ جامعهٔ سوسیالیست‌های نهضت ملی ائتلاف می‌کند. این ائتلاف ماهنامه‌ای مخفی به نام اخگر منتشر می‌کند که سردبیری‌اش را باقر مؤمنی به عهده می‌گیرد.

خروج از ایران و مهاجرت به فرانسه

پس از سی‌ام خرداد ۱۳۶۰ امکان هرگونه فعالیت سیاسی از گروه سلب می‌شود و مؤمنی با گذر از کوه‌های کردستان ایران و ترکیه خود را به پاریس می‌رساند. در آنجا از بهمن ۱۳۶۳ تا تیر ۱۳۶۴ ماهنامه‌ای فرهنگی به نام گاهنامهٔ فرهنگ و هنر ایران منتشر می‌کند. همزمان با رایزنی و جلب نظر فعالان سیاسی در تبعید به دنبال تشکیل جبههٔ متحد چپ می‌رود، اما با اقبال مواجه نمی‌شود. به دنبال آن به ادامهٔ کار نویسندگی می‌پردازد و کتاب‌های متعددی مانند مسائل اپوزسیون ایران، گفتارهای سیاسی و دمکراسی، دین و دولت در عصر مشروطیت، از موج تا توفان، انفجار سبز، اسلام ایرانی و حاکمیت سیاسی، حکومت اسلامی و اسلام حکومتی، پروندهٔ پنجاه و سه نفر، یادمانده‌های ایرج اسکندری، در خلوت دوست، دنیای ارانی و … را منتشر می‌کند.

باقر مومنی بهمن سال ۸۹ در گفتگو با عنایت فانی در باره علت پایبندی خود به سوسیالیسم گفته بود: برای من سوسیالیسم یک آرمان است. یعنی یک روزی که به هرحال افراد بشری نیازی واقعا آن چنانی نداشته باشند و تمام افراد از نظر نیاز اقتصادی طوری باشند که محدودیت های فکری زندگی نداشته باشند. سوسیالیسم برای من یک آرمان است. معنی آن این نیست که {سوسیالیسم} تحقق پیدا کرده و یا به این زودی تحقق پیدا خواهد کرد. از نظر من، قبل از سوسیالیسم، مسئله دمکراسی مسئله مهمی است.

در همین گفتگو افزوده بود: به هرحال هرجایی که انسان ها امکان دارند یک نوعی به سمت سوسیالیسم یا آن ایده های سوسیالیستی، یا خودشان به ادعای خودشان ادعای سوسیالیستی می روند. و به نظر من بشریت راهی جز این ندارد، چون هیچوقت انسان نمی تواند برای ابد ظلم و ستم را که ناشی از اختلاف طبقاتی شدید است تحمل بکند. همیشه برای رفع این مبارزه کرده است و طبیعی هم هست که مبارزه بکند.