ناعقلانیت قدرت، ناانسانیت نهادهای وابسته بدان را بازتولید می‌کند، ابتذال در این احکام، “داد” را شرمگین تاریخ ساخته است.
نادانی حاکم بر زعامت سیاسی جامعه مانع از آن شده است تا فهم شود، فرایند تبدیلِ ترس به خشم، در بین مردم چنان فزونی یافته، که “هر آنچه سخت است و استوار دود می کند و به هوا می‌برد”.

حکومت تنها حق راستین خود را “مجازات” کردن، با هر ابزاری و با هر سنتی که صلاح می‌داند، قلمداد می‌کند. این نگرش از آنجا نشات گرفته که، شهروند گرگ حکومت است، این منطق فرمانروایی مُردنی است.
انسان امروز، قربانی خواست غیراخلاقی سیاست‌ورزی‌های شما مبتنی بر بقا با مجاز شمردن هر ابزاری نخواهد شد.

حق زندگی‌خواهی، حق اعتراض، حق نافرمانی در برابر استبداد مطلق، حق فریاد، حق استقامت، حق بهره گیری از شور زیستن، حق خودبسندگی فردی و اجتماعی، ما و فعالیت‌های صنفی و مردم‌گرایانه‌ی ما را باز تولید می‌کند.
راهی که تاکنون برای رهایی و برابری طی کرده‌ایم، راهی است برگشت‌ناپذیر، “ما” دیگر “آنی” نمی‌شویم که خواستِ ناعقلانی فرمانروایی “زورمحور” شماست.

احکام اخیر صادره از سوی دستگاه قضا، علیه فعالان حوزه زنان، و پیش‌تر علیه فرهنگیان در گیلان، لمپنیسم قلدرماب حاکمیت در بهره‌گیری از خشونت محض علیه تمامی نارضایتی‌هایی است که مردم ایران در عرصه‌های مختلف سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی از خود نشان داده‌اند. مردم آموخته‌اند، “از ترسیدن، بترسند. این یعنی:‌ قدرت برساختن مردم.

شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران، احکام ناعادلانه علیه فعالان حوزه زنان، زهره دادرس، فروغ سمیع‌نیا، سارا جهانی، یاسمین حشدری، شیوا شاه سیا، نگین رضایی، متین یزدانی، آزاده چاووشیان، زهرا دادرس، جلوه جواهری، هومن طاهری
و اعضای کانون صنفی معلمان گیلان، محمود صدیقی پور،  عزیز قاسم زاده، علی نهالی، تیمور باقری کودکانی، جواد سعیدی، طهماسب سهرابی، انوش عادلی، جهانبخش لاجوردی، غلامرضا اکبرزاده، یداله بهارستانی
را قویا محکوم می‌کند و اعلام می‌دارد این رویه، در اراده مردم تحت‌ستم ایران، جهت به ثمر رساندن جنبش رهایی بخش و برابری‌طلب خویش، ذره‌ای خلل وارد نخواهد ساخت.

دهم فروردین ماه ۱۴۰۳