بریتانیا به مناسبت هفتاد سالگی سلطنت ملکه ی الیزابت غرق تبلیغات است. چهار روز جشن و سرور اعلام شده است. رسانه های جریان های اصلی در برخی کشورهای اروپایی به پخش مستقیم این جشن و سرور مشغول هستند. سیمون بسکتتر و سوفی اسکوایر فراتر، در تارنمای «سوسیالیست ورکر» نگاهی به عملکرد سلطنت ملکه ی الیزابت کرده اند

خود را آماده کنید تا از دست کارشناسان جریان اصلی که در مورد ملکه الیزابت دوم و هفتادمین سالگرد سلطنتش یقه می درانند، بیمار شوید! آنها از کلماتی مانند “رواقیون” و عباراتی مانند “وقف یک زندگی در خدمت وظیفه” استفاده می کنند.

اما کلمات بسیار بهتری برای توصیف او وجود دارد – “ضد حال” و “انگل”. تنها چیزی که الیزابت دوم همیشه به آن توجه داشته، خدمت به طبقه ی خود بوده است. او در ۲۱ آوریل ۱۹۲۶ به دنیا آمد. به نظر نمی‌رسید که ملکه شود، زیرا در ردیف سوم پس از برادر بزرگتر پدرش و پدرش قرار داشت.

اما همه چیز زمانی تغییر کرد که عموی او، پادشاه ادوارد هشتم، یکی از هواداران نازی‌ها، کناره‌گیری کرد و با والیس سیمپسون، یکی دیگر از هواداران نازی‌ها، ازدواج کرد. بسیاری از ثروتمندان انگلستان در دهه ۱۹۳۰ نازی ها را دوست داشتند، ادوارد و سیمپسون عشق خود را در مقابل منافع امپراتوری بریتانیا قرار دادند و باید می رفتند.

اما این گونه ارتباط ها یا حتی پوشیدن لباس نازی برای خانواده سلطنتی مشکل چندانی نبود. سلام های فاشیستی نیز چندان مشکل ساز نبود. وقتی فیلمی از الیزابت دوم جوان و خانواده‌اش در حال ادای سلام نازی‌ها منتشر شد، کاخ فقط توانست اشک به چشم بیاورد که از فیلم‌های شخصی آنها “سوء استفاده شده است”.

ملکه در طول دوران قدرتش به عنوان صدایی برای سیاست جناح راست و ابزاری برای سرکوب مخالفان مورد استفاده قرار گرفته است. در کارنامه ی دوران شاهزادگی اش حتی توطئه‌ای برای سرکوب ناسیونالیسم رو به رشد ولزی نقش بسته است.

او حامی اتحادیه جوانان ولز – Urdd Gobaith Cymru – شد. این نهاد معتقد بود “ارزش زیادی در بهبود روابط بین دو کشور برای همیشه خواهد داشت.”

در سفری به کنیا در سال ۱۹۵۲، الیزابت متوجه شد که پادشاه جورج ششم مرده است و لقب ملکه به او داده شده است. در همان سال، نیروهای استعماری بریتانیا برای سرکوب شورش مائو مائو وارد کنیا شدند. پس از آن، حکومت وحشتی ایجاد شد که منجر به قتل و شکنجه وحشیانه ده‌ها هزار آفریقایی گردید.

پس از اینکه کنیا سرانجام استقلال خود را به دست آورد، ملکه در سال ۱۹۶۳ به رئیس جمهور سابق این کشور، مزی جومو کنیاتا نامه نوشت. او گفت: “من دعا می کنم که با راهنمایی خداوند، کنیا پیشرفت کند و مردمش از آرامش و رضایت کامل برخوردار شوند.” این سخنان گرم به ویژه زمانی که بریتانیا فقط برای جنایاتی که در شورش مائو مائو در سال ۲۰۱۳ مرتکب شد عذرخواهی کرده بود، پوچ به نظر می رسد.

الیزابت دوم وقتی به سلطنت رسید که در سرتاسر جهان، امپراتوری گسترده ی بریتانیا در حال فروپاشی بود. کشورهای مستعمره می جنگیدند و استقلال خود را به دست می آوردند. و بریتانیا برای حفظ قدرت طبقه حاکم، کشورهای مشترک المنافع را تأسیس کرد.

وب سایت Commonwealth این گروه (کشورهای مشترک المنافع) را به عنوان “خانواده ملل” توصیف می کند. اما، در واقعیت، بریتانیا همیشه از این ترتیب سود بیشتری برده است. در سال ۱۹۵۳ ملکه، کشورهای مشترک المنافع را چنین توصیف کرد: هیچ شباهتی به امپراتوری‌های گذشته ندارد. این یک مفهوم کاملاً جدید است – که بر اساس ویژگی های عالی روح انسان دوستی، وفاداری، و میل به آزادی و صلح ساخته شده است.

میراث امپراتوری هنوز هم قابل مشاهده است

کشورهای مشترک المنافع پس از جنگ جهانی دوم زمانی که بریتانیا با کمبود نیروی کار مواجه شد، مفید واقع شدند. این کمبود باعث شد که نسل Windrush از بر کشتی ها بنشینند و به سوی بریتانیا بیایند تا جاهای خالی را پر کنند [نسل ویندوش به افرادی گفته می شود که بین سال‌های ۱۹۴۸ تا ۱۹۷۱ از کشورهای حوزه کارائیب وارد بریتانیا شده‌اند. رسوایی ویندوش در سال ۲۰۱۸ روی داد که دولت بریتانیا در صدد اخراج فرزندان این نسل از مهاجران از بریتانیا برآمد و سرانجام به عذرخواهی رسمی دولت منجر شد – م.] جذب مهاجرها همچنین تلاشی برای پاک کردن میراث وحشیانه امپراتوری و تلاش برای ایجاد حس کاذب اتحاد بین مستعمرات سابق، سلطنت و “میهن مادری” بود.

با فروپاشی امپراتوری گسترده بریتانیا در برابر چشم ملکه قبل از تاجگذاری، اولویت دیگر طبقه حاکم اجتناب از بروز مخالفت در داخل کشور بود.

در زمان تاجگذاری تنها هشت سال از پایان جنگ جهانی دوم گذشته بود و بریتانیا ورشکست بود. شهرهای بزرگ هنوز ویرانه و برخی از اقلام غذایی جیره بندی می شدند. در شرایطی که بریتانیا در چنگال ریاضت اقتصادی قرار داشت، طبقه حاکم تاجگذاری را فرصتی عالی برای تقویت احساسات ناسیونالیستی و ایجاد حس کاذب اتحاد مشترک می دانست.

در روز تاجگذاری از هیچ هزینه‌ای دریغ نشد. تخمین زده می‌شود این مراسم مجلل در سال ۱۹۵۳ حدود ۱.۵۷ میلیون پوند هزینه داشته که تقریباً ۴۷ میلیون پوند به ارزش امروز است. پس از تاج‌گذاری، نخبگان به کاخ باکینگهام رفتند، تا با غذهایی مثل مرغ تاجگذاری (نوعی غذا)، صدف و سوپ لاک‌پشت پذیرایی شوند. آن مراسم یک سیلی به صورت میلیون‌ها انسان عادی بود که عزیزانشان را در طول جنگ از دست داده بودند و در فقر و ناامیدی به سر می‌بردند.

ملکه پس از ازدواج با شاهزاده فیلیپ نژادپرست، سکسیست و اکنون مرده، در نوامبر ۱۹۴۸ شاهزاده چارلز را به دنیا آورد و سپس در سال ۱۹۵۰ صاحب پرنسس خود شد.

تقریباً ده سال بعد، برای اینکه انتخابات را به نفع محافظه‌کاران تحت تأثیر قرار دهد، او فرزند مورد علاقه‌اش شاهزاده اندرو را به دنیا آورد . در سال ۱۹۶۴ شاهزاده ادوارد به دنیا آمد.

بعدتر رسوایی گریبانگیر فرزندان ملکه شد. از طلاق های کثیف و اظهارنظرهای نژادپرستانه گرفته تا دوستی با جفری اپستن میلیونر و متجاوز به کودکان [مستند جفری اپستین که در چهار قسمت در ماه می سال ۲۰۲۰ در نت فلکیس منتشر شد فساد و تبعیض جنسیتی را در قلب سیستم سلطنتی انگلستان افشا می کند – م.]

آن ها با وجود تمام زشتی‌هایشان، یک عمر در تجملات زندگی کرده اند. هر عروسی مجلل فرزندان یا نوه های ملکه همیشه هزینه های ده ها میلیون پوندی داشته است. ازدواج چارلز و دایانا بیش از ۸۰ میلیون پوند به پول امروزی برای مالیات دهندگان هزینه داشت.

خانواده سلطنتی دارای ۲۰ ملک هستند، از قلعه ویندزور با ۱۰۰۰ اتاق تا کاخ کنزینگتون با ۲۰ اتاق. تا اواخر دهه ۱۹۶۰، “مهاجران رنگین پوست یا خارجی ها” از اشتغال به مشاغل اداری در خانوارهای مختلف سلطنتی منع می شدند.  تا به امروز یک بند در قوانین انگلستان وجود دارد که به کاخ باکینگهام اجازه می دهد قوانین تبعیض نژادی و جنسی را نادیده بگیرد.

صاحبان قدرت دوست دارند باور کنیم ملکه هر کجا که می رود با عشق و تحسین روبرو می شود. این درست نیست. در واقعیت، ملکه و فرزندانش با اعتراض و پرتاب سنگ و گاهی اوقات حتی تلاش برای ترور مواجه شده اند. هنگامی که سال گذشته گورهای دسته جمعی کودکان بومی در کانادا کشف شد، معترضان مجسمه او را به زیر کشیدند.

در بریتانیا و سراسر جهان، میلیون‌ها نفر از مردم عادی ۷۰ سال سلطنت ملکه را جشن نخواهند گرفت، اما میراثی از نژادپرستی، استعمار و نابرابری را به یاد خواهند آورد.

هنوز هیچ آینده ای در رویاهای انگلیس وجود ندارد

بریتانیای بی رحمانه - حقیقت خونین در مورد امپراتوری بریتانیا

صد سال تلاش برای حفظ محبوبیت خانواده سلطنتی به منظور مشروعیت بخشیدن به ساختار طبقاتی بریتانیا وجود دارد. اوج آن ملکه ویکتوریا بود که در حالی که امکان توسعه امپریالیستی و چپاول سرمایه داری را فراهم می کرد، سنگری در برابر تغییرات رادیکال ایجاد کرد.

ویکتوریا ملکه امپراتوری بود، الیزابت ملکه زوال آن است.

به ویکتوریا لقب «ملکه هند» داده شد. الیزابت با اختراع مرغ تاج گذاری بر تخت سلطنت نشست.

زوال امپراتوری نمادین است. هنگامی که او سلطنت خود را آغاز کرد، بریتانیا بر بیش از ۷۰ کشور سلطنت می کرد. اکنون الیزابت پادشاه ۱۵ کشوری است که به عنوان کشورهای مشترک المنافع شناخته می شوند. او سال گذشته باربادوس را از دست داد.

استفاده از خانواده سلطنتی در مأموریت های تجاری با کلاه های مغزی به حفظ تصویری که حاکمان بریتانیا می خواهند کمک می کند. بسیاری از معاملات اسلحه با دستکش های سلطنتی صورت می گیرد. نکات مثبت هر سال کمتر می شود.

ویژگی بارز الیزابت این بود که خانواده سلطنتی را مانند مردم عادی نشان می داد. تلاش های قبلی برای اینکه آن ها جدا از مردم به نظر نرسند معمولاً با تحقیر و گاه پرتاب سنگ مواجه می شد. اما این بار آنها به پرنسیب های سلطنتی چسبیدند. زیرا این خطر را احساس کردند که خیلی معمولی و در نتیجه بی‌معنا یا بیش از حد ریاکارانه جلوه کنند. با گذشت زمان، این خطر افزایش یافت.

پس از مرگ پرنسس دایانا، تنش بین معمولی بودن و سلطنتی بودن به اوج رسید. خانواده سلطنتی به دلیل اینکه او به اندازه کافی نجیب نبود تصور می کردند به سلطنت ضربه زده است. هر چند همدردی عمومی با دایانا به محبوبیت خانواده سلطنتی کمک کرده است.

امروز، وقتی مگان و هری، بازیگر سابق نازی، از اقوام نژادپرست دوری می کنند، هم برای برخی از خانواده‌های سلطنتی همدردی به همراه می آورند و هم برخی دیگر را تحقیر می کنند.

سلطنت در حال زوال انگلی، مجلل و بسیار سنگین شده است. مارپیچ حمایت و تقبیح و محکوم شدن توسط رسانه ها بخشی از این واقعیت است.

در سال ۱۹۶۹، ۱۸ درصد خواهان لغو سلطنت بودند. جوبیل نقره ای ، دیانا و جوبلی طلایی همگی آمدند و رفتند بدون اینکه واقعاً این رقم تغییر کند. در نظرسنجی ماه می سال گذشته این رقم به ۲۴ درصد رسید.

گروه سنی ۱۸ تا ۲۴ ساله ها، با ۳۱ تا ۴۱ درصد، یک رئیس دولت منتخب را به پادشاه ترجیح می دهند. طول عمر بسیار الیزابت به این معنی است که وقتی بمیرد، بحرانی پیش خواهد آمد. آنها قبلاً از رسوایی ها جان سالم به در برده اند و چون چیزی فراتر از یک سریال تلویزیونی هستند، به سادگی ناپدید نخواهند شد.

در دوران بربریت، ثبات می تواند نه تنها برای رؤسا، بلکه برای کارگران نیز جذاب باشد. این ایده که خانواده سلطنتی بالاتر از سیاست است، می تواند برای متحد کردن مردم حول منافع حاکمان مورد استفاده قرار گیرد.

هر چه مردم بیشتر به بزرگان خود احترام بگذارند، احتمال کمتری دارد که علیه جامعه ناعادلانه و نابرابر که در آن زندگی می کنند اقدام کنند. عکس این امر نیز صادق است، و به همین دلیل است که خلاصی از سلطنت هم ضروری و هم ممکن است.

برگردان: همایون فرزاد