خیزش سراسری و انقلاب در ایران به روز صد و بیستم رسید. آرزوی برچیدن بساط اعتراضات طولانی شده است. در روز صد و بیستم اعتراضات، بلوچستان بار دیگر به خیابان آمده و یک صدا شعار مرگ بر خامنه ای سر داده است، مردم بلوچستان در شعارهای خود ضمن مخالفت با هر نوع نظام استبدادی و غیرانتخابی خواهان آزادی و برابری شده اند.

گزارش های روز صدوبیستم را در ادامه ببیند:

اعتراضات سراسری در بلوچستان

جمعه ۲۳ دی، زاهدان

اعتراض مردم تفتان به تخریب محیط زیست برای استخراج طلا

صدها شهروند بلوچ و فعال محیط زیست در شهرستان تفتان برای جلوگیری از استخراج یکی از بزرگترین معادن طلای بلوچستان تجمع اعتراضی برگزار کردند. شرکت های وابسته به سپاه پاسداران در بسیاری از مناطق بلوچستان اقدام به استخراج معادن طلا کرده‌اند و سهم مردم بلوچ تحت حاکمیت جمهوری اسلامی، گلوله جنگی و اعدام بوده است.

پیام از مهاباد

آرش صادقی به دستور دادستان از تماس تلفنی محروم شد

حسین صادقی، پدر آرش صادقی از محرومیت این زندانی سیاسی از برقراری تماس تلفنی خبر داد. حسین صادقی نوشت: ‏به دستور دادستانی بیش از یک هفته آرش ممنوع التماس شده است. هنوز دلیل مشخصی برای این ممنوع التماسی اعلام نشده، ۹۵ روز از بازداشت آرش گذشته است.

گزارشی از مرگ مشکوک دنیا فرهادی

دنیا فرهادی، دانشجوی معماری دانشگاه آزاد اهواز، روز چهارشنبه ۱۶ آذر در مجاورت رودخانه کارون ناپدید شد و سپس جسد بی‌جان وی پیدا شد. بنابه اخبار واصله دنیا روز ۱۶ آذر در اعتراضات دانشجویی حضور یافته و همان جا با بسیجی‌های دانشگاه درگیری کلامی داشته است. وی ساعت ۹ شب با یکی از دوستان خود که هویت او مشخص نیست قرار داشته و این را با تماسی به اطلاع مادر خود میرساند. وی ساعت ۱۰ شب نیز تماس ناموفقی با پدر خود داشته و پس از آن ناپدید شده است.
گفته میشود خانواده وی پس از آن‌که نگران فرزند خود شده‌اند گوشی وی را ردیابی کرده و متوجه میشوند کنار پل کارون آخرین محل حضور دنیا بوده است. پس از آنکه در محل حضور پیدا میکنند با خونی ریخته شده روی زمین مواجه می شوند. آزمایش‌ها نشان داده است که خون متعلق به دنیا فرهادی بوده است. تا چهار روز نیروهای امنیتی اجازه حضور غواص برای پیدا کردن دنیا در رود کارون را نمیدهند تا اینکه بعد از چهار روز جسد بی‌جان وی توسط ماهیگیرهای کوت عبداله پیدا شده و خانواده متوجه شده‌اند دخترشان تیر خورده است.

۶۴ سال و ۹ ماه حبس برای هفت نفر از بازداشت‌شدگان پیرانشهر

هه‌نگاو از صدور احکام زندان برای ۷ نفر از بازداشت‌شدگان قیام در پیرانهشر توسط شعبه‌ی ۱۰۲ کیفری ٢ این شهر خبر داده است. این ۷ تن اهل روستای «پسوی» از توابع پیرانشهر هستند که در جریان قیام بازداشت و پس از مدتی با قید وثیقه موقتا آزاد شدند. (مشروح خبر را در گزارش های خبری امروز اخبار روز ببینید).

صنوبر مادر خدانور بر مزار فرزندش

خدانور لجه‌ای، در جریان جمعه خونین زاهدان از ناحیه پهلو مورد اصابت گلوله نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی قرار گرفت و جان خود را از دست داد. در شبکه‌های اجتماعی عکسی از حضور مادر او سنوبر بر سر مزار خدانور منتشر شده. تصویری از خدانور که مدت‌ها پیش از اعتراضات سراسری به میله بسته شده بود، تبدیل به یکی از نمادهای خیزش سراسری مردم ایران شد.

هشدار فعالان حقوق بشر: جان هفت معترض بازداشت شده شهرهای گیلان در خطر است

 

فعالان حقوق بشر در ایران هشدار دادند که جان هفت تن از معترضان بازداشت شده در شهرهای استان گیلان در خطر است و آنها طی دوره بازداشت به «محاربه، افساد فی الارض و احتراق عمدی» متهم شده‌اند که می‌تواند به صدور حکم اعدام منجر شود. مجید شب‌دینی ، ماکان داوری ، امیرسالار مستاجر رحمانی، آرمان یکتا فلاح آبادی، رحمت نوروزی، امید بهرامی گور ماسوله، و قاسم جهانگیر هفت معترض در معرض خطری هستند که در شهرهای مختلف استان گیلان بازداشت شده و همچنان تحت بازداشت موقت قرار دارند. حکومت اسلامی اتهامات مختلفی را متوجه ی آن ها کرده است. (مشروح خبر را در ستون آخرین خبرهای اخبار روز ببینید).

محکومیت بیتا حقانی نسیمی به ۱۸ سال حبس تعزیری

طی روزهای اخیر، بیتا حقانی نسیمی، متولد: ۱۳۷۹، اهل ساری، بلاگر و دانشجوی رشته گرافیک در دانشگاه قدسیه شهر ساری مرکز استان مازندران و از بازداشت شدگان اعتراضات سراسری، توسط شعبه اول دادگاه انقلاب ساری، در مجموع به تحمل ۱۸ سال حبس تعزیری و مجازاتهای تکمیلی محکوم شد. براساس اعلام مجید کاوه، وکیل مدافع بیتا حقانی که در جلسه دادرسی به پرونده وی حاضر شده بود:”بیتا حقانی نسیمی، پس از تشکیل جلسه دادرسی در شعبه اول دادگاه انقلاب شهر ساری مرکز استان مازندران و پس از تبرئه از اتهام (افساد فی الارض)، با چندین اتهام دیگر، در مجموع به تحمل ۱۸ سال حبس تعزیری، دو سال منع خروج از کشور و توقیف لوازم الکترونیکی از قبیل گوشی تلفن به نفع دولت محکوم شده است.

یادداشت غزل رنجکش معترضی که چشمش را با شلیک ماموران از دست داد

«امروز روز خداحافظی با آخرین بازمونده‌های چشممه…
مژه‌های سوخته که فقط چندتارش باقی مونده،بخش کوچیکی از پلکم که با جراحی پلاستیک بهم وصل شده، قرنیه‌ای که با چهل تا بخیه و لنز طبی، بازم سرجاش نیست!
اینها شدن همه‌ی چیزی که از چشمم باقی مونده و فردا باید تخلیه بشن و خونرو خالی کنن برای چشم مصنوعیکه قراره جاشون رو بگیره.
شاید هر آدمی بود خوشحال میشد از اینکه قراره دوباره زیباییش رو بدست بیاره
ولی من امروز کل وجودم شده یه بغض بزرگ .درسته بینایی نداشت، نور رو حس نمیکرد و زیباییش رو از دست داده بود؛
یا حتی وقتی میرفتم جلوی آیینه و پلکم و چشمم رو با دستم باز میکردم تا داخلش رو ببینم: یه قرنیه پر از بخیه و پاره شده میدیدم وسط یه دریای خون، و هرچی صداش میزدم و میگفتم انقدر بی‌مهر نگام نکن، تو همیشه پر از عشق بودی، بازم نگام نمیکرد؛
بازم دوسش داشتم.
اینکه یه غریبه بیاد و تو خونش بشینه؛ تحملش سخته…
ولی عادت می‌کنم
چون زنده موندم و باید زندگی کنم؛ چون داستانی دارم که هنوز تموم نشده…
چون اون روزی که “باید” ببینم رو هنوز ندیدم؛میدونم که نزدیکه. خیلی نزدیک.