رضا ملکی، زندانی ۳۷ ساله اهل هرسین، روز پنجشنبه اول خرداد در زندان قزلحصار جان باخت. او به بیماری پیشرفته کبدی مبتلا بود، اما هیچ مراقبت پزشکی در کار نبود. این زندانی یک سال در بازداشت موقت، بدون حکم قطعی و بدون دسترسی به حداقل درمان گذراند و درنهایت، در سکوت مطلق جانش را از دست داد.
مرگ رضا ملکی اتفاقی نیست. میثم شکری هم درست در همین زندان و با همین الگو جان داد؛ سکته قلبی، عدم اعزام فوری به درمانگاه، و مرگی که قابل پیشگیری بود!
اینها مرگهای تدریجی نیستند، بلکه اعدامهای خاموشند. جمهوری اسلامی «زندانی را مستقیم نکشته»، اما شرایط را چنان فراهم کرده که او آرام و بیصدا بمیرد. این شکل از خشونت نه فقط جنایت، بلکه نقض فاحش حقوق بشر است که در سکوت، ساختاری و سازمانیافته تکرار میشود.
آییننامهها، حقوق مصوب، مقررات پزشکی در زندانها؟ دستگاه قضایی و امنیتی مدتهاست ثابت کرده که ارزشی برای قوانین خودش هم قائل نیست. در عمل، زندانهای ایران کارخانههایی هستند برای فرسایش جسمی، روحی، و مرگهای بیصدا.
ثبت ديدگاه