می‌خواستند زخمش را ببندند، مجروح اصرار می‌کرد که دست به لباس او نزنند، و بگذارند جان بدهد، تعجب کردند، بالاخره ستارخان نصیحت کرد که موافقت بکند تا زخم او را ببندند. مجروح از روی ناچاری گفت “من مرد نیستم، دخترم و میل ندارم لباس از تن بکنم”. ستارخان منقلب و چشمانش پر از اشک شده گفت: دخترم من که هنوز زنده‌ام، تو چرا به جنگ رفتی.

به گفته پیرمردان و پیرزنان تبریزی، نام این شیر زن مجاهد «تئللی» بود، تئللی، همان آیلار سریال “ایراندخت” است که مورخان معتقدند بعید به نظر می‌رسد نام دختر مجاهد قشون ستارخان، آیلار باشد و صاحب این کاراکتر به احتمال زیاد همان تئللی است که دفاع از وطن را به ظرافت‌های زنانه ترجیح داده بود و تا قبل از زخمی شدنش، کسی نمی‌دانست یک دختر پا به پای مردان می‌جنگد.

کسی تعداد واقعی تئللی‌ها را نمی‌داند، ولی مسلم است که تئللی‌های زیادی گمنام در سنگرها جنگیده‌ و گمنام شهید شده‌اند. زنان هر محله‌ی تبریز، وامدار مادر مبارزشان، زینب پاشا و سربازان گمنانی بودند که تحت تاثیر شرایط اجتماعی ایران از آن دوره تاکنون نیز گمنام مانده‌اند.

جنگ، چهره‌ی زنانه نداشت و زنان آذربایجان به ویژه تبریز، پای کار آمدند تا سنگر مشروطه‌خواهان خالی نماند، از رساندن آذوقه به مبارزان تا فشنگ سازی از جمله کارهایی بودند که زنان و دختران آذربایجان در راه دفاع از تبریز و نهضت آزدیخواهانه مشروطه انجام می‌دادند.

محمد سعید اردوبادی در کتاب “تبریز مه آلود” در روایتی از ستارخان نقل کرده است که سردار در گفت‌وگویی با یکی از مبارزان در خصوص نقش زنان گفته بود: “به نظر من زنها هم می‌توانند و باید بار انقلاب را به دوش بکشند. دلیلی وجود ندارد که آن‌ها نتوانند جزو قوای محرک انقلاب باشند.”

همچنین اردوبادی در ادامه این گزارش از زبان قهرمان داستان نوشته است: “زنان تبریز در هر صورت، همان زن‌هایی که ناصرالدین شاه دیده و توصیف کرده، نیستند. آنها برخلاف نظر شاه تنها برای پخت و پز ساخته نشده‌اند، بلکه در عین حال شایستگی انجام هر کار دیگری را نیز دارند.”

به جز تئللی، همسر علی و دختران موسیو (تاجر تبریزی) هم جزو مبارزان شناخته شده در نهضت مشروطه بودند و نقش بسیار مهمی در تامین گلوله داشتند، گلوله‌ها که اغلب از طرف قفقاز می‌آمدند و به دست قوای دولتی مصادره می‌شدند، از این رو واردات نرمه گلوله و پوکه گلوله به صورت جداگانه راه حل مناسبی بود، چرا که هیچ یک از این‌ها حتی در صورت مصادره نیز به درد دشمن نمی‌خورد، زنان تبریز، این گلوله‌ها را با گوگرد پر کرده و آن‌ها را به گلوله‌های کاملی تبدیل می‌کردند که در سنگر مجاهدان توزیع می‌شد.

مجید رضازاد عموزین‌الدینی در مقاله‌ای مروری که از منابع موثق تاریخی تدوین کرده با اشاره به نقش زنان در نهضت مشروطه نوشته است:

نهضت مشروطه، حاصل تلاش و جانبازی افراد بسیاری بود که زمینه آن را، پیش از وقوع آن مهیا کردند و تا مدت‌ها پس از آن نیز، در راه تحقق آرمان‌های آن کوشیدند. در واقع این نهضت، راه‌گشای اعتراض‌های بعدی شد. به گونه‌ای که مردم دیگر نسبت به عملکردهای هیئت حاکمه بی‌تفاوت نبودند و در بسیاری از مسایل، اعتراض خود را بروز می‌دادند. زنان در لحظه لحظه این حرکت مهم سیاسی ـ اجتماعی فعالانه حضور داشتند و هنگامی که مخالفت با دولت آغاز شد و مردم در مسجد شاه تهران، بارها و بارها بست نشستند، زنان نیز عهده‌دار مسئولیت‌های مهمی بودند. آنان ضمن همراهی با مردان درآوردن علما به مسجد برای سخنرانی، مسئولیت حفظ جان علما را هم به عهده داشتند

یکی از این زنان، زن نیرومندی بود که در همه جا، او را به اسم زن حیدرخان تبریزی می‌شناختند. او از طرف زنان آزادی‌خواه تهران وظیفه داشت تا هر وقت علما برای سخنرانی بالای منبر می‌رفتند، با کمک دیگر زنان و با چماق‌هایی که در زیر چادر پنهان می‌کردند، ضمن اشغال اطراف منبر، آماده می‌شدند تا در صورتی که طرفداران استبداد قصد بلوا و اغتشاش داشتند به سرکوب آنها بپردازند.

یکی از بهترین توصیفات درباره‌ی نقش زنان در دوره مشروطه، بیان مورگان شوستر آمریکایی است که در همین اوان یعنی بعد از انقلاب مشروطه در کتاب خود تحت عنوان «اختناق در ایران» در مورد نقش سیاسی زنان به خصوص بعد از اولتیماتوم روس به مجلس مشروطه ایران نوشته است: «زنان ایران، نمونه‌ی مشعشعی از لیاقت و دل‌های پاکیزه خود، در قبول خیالات جدیده، اظهار نموده و با تهور و مجاهدت به تکمیل خیالات خویش مشغول گشتند».

به نوشته ژانت آفاری (Janet Afary) «در جنگ داخلی تبریز (۱۹۰۸ ـ ۱۹۰۹) زنان شهری و روستایی در ارتش مقاومت آن دیار، که تازه تاسیس بود، جنگیدند. آذربایجان و نواحی غربی دریای خزر را یونانیان باستان سرزمین قبیله افسانه‌ای زنان آمازون می‌دانستند و تبریز، گویی در تعبیر این افسانه، شاهد قیام جنگاوران زن با لباس مبدل در صفوف مقاومت شد».

در ژوئن ۱۹۰۸ که مجلس به توپ بسته شد و مرکز مشروطیت به تبریز انتقال یافت، گروه‌های زنان این شهر به نهضت مقاومت پیوستند و برای اعاده مشروطیت مبارزه کردند. در جریان محاصره‌ی چندین ماهه تبریز توسط قشون سلطنتی، گروه‌هایی از زنان با شجاعت و دلیری تمام با لباس مبدل برای دفاع از شهر به مردان ملحق شدند.

«روزنامه انجمن تبریز»؛ در یکی از شماره‌های خود در این زمینه و در ذیل «انقلاب و نسوان تبریز» چنین گزارش می‌دهد:

«شیرزنان تبریز را در این دوره انقلاب موقع مخصوصی است که تاکنون در اوراق ملی موضوع بحث نگردیده، این نکته حیرت‌افزا که معیار حسیات و میزان شجاعت و بسالت جنس آذربایجانی می‌تواند شد بلخاصه جالب نظر دقت خبرنگاران جراید اروپا بوده و بارها غیرت و دلیری مردانه نسوان آذربایجان زمینه مقالات [ایشان را] تشکیل و ستون‌های روزنامجات معتبر را اشغال نموده است».

در محاربات سابق اجساد شیرزنان مسلح در میدان‌های جنگ (امیرخیز) و (خیابان) میان شهدای حریت پیدا شده است. «به موجب استخبارات صحیحه و اطلاعات موثقه که در دست داریم، هستند زنان شیرافکن در یک نقطه مهمه شهر که بگاه جنگ با تغییر قیافت به یک مهارت خصوصی که در کار تیراندازی دارند، سینه دشمن را می‌شکافند و آتش به فرق نامردانه سپاه یزید می‌بارند».

در همین شماره از روزنامه «انجمن»، نامه‌ای از طرف زنان تبریزی خطاب به «عین‌الدوله» فرمانده قشون دولتی آورده شده که خلاصه‌ای از متن آن چنین است: «حضرت والا شاهزاده عین‌الدوله ما طایفه نسوان تبریز از خواب بیدار شده و زنجیر استبداد را یک باره پاره کرده‌ایم، تنها شما را خواب غفلت گرفته و خدا و پیغمبر را فراموش کرده به محمدعلی‌میرزا فریب خورده‌اید جای تعجب است که شما قبلاً تلاش می‌کردید که محمدعلی‌میرزا ولیعهد نشود ولی امروز به امر وی به تبریز لشکر کشیده و خون مسلمانان را جاری نموده‌اید». «راه آذوقه و آب را به روی ملت بسته نام خویش را تالی نام‌های شمر و عمرابن‌سعد می‌کنی، آفرین به عقل و درایتت ای حضرت والا که در این آخر عمر فریفته مواعید آن بدتر از یزید [محمدعلی‌شاه] بوده مصیبتی را که به سر حضرت‌حسین (ع) آوردند، می‌خواهی به سر مسلمانان و شیعیان درآوری، عجب‌تر این است که خیال می‌کنی با این مظالم ملت از مشروطه دست برمی‌دارند و با بستن راه آذوقه تسلیم بی‌ناموسان می‌گردند. هیهات؛ ای حضرت والا که خطا رفته و غلط تصور فرموده‌اید، ما تا چند ماه آذوقه داریم بعد از آن برگ درختان و گیاه می‌خوریم. با میوه سدجوع می‌نماییم، حتی گوشت گربه و سایر حیوانات می‌خوریم، بالاخره در خون خود می‌غلتیم و تابع هوای نفس محمدعلی‌میرزا نمی‌شویم، ولی شما بدنام می‌گردید» شما با این عمل خود؛ «خودتان را که رتبه صدارت داشتید هم ترازوی صمدخان دله و رحیم‌خان دزد کردید»

به نوشته «آفاری»؛ در جنگ‌های دوره مشروطه؛ «زنان دهقان در روستاهای کوچک آذربایجان نوزادان را به کول خود بستند و تفنگ به دست گرفتند و دوشادوش مردان جنگیدند. «حبل‌المتین» گزارش داد که در یکی از نبردهای تبریز، 20 زن با لباس مردانه در میان کشته‌ها یافت شده‌اند.

به هنگام محاصره یازده ماهه‌ی تبریز، زنان این شهر همچنین اغلب کارهای پشت جبهه را برعهده داشتند. آنان برای مجاهدان غذا می‌پختند، لباس می‌دوختند، جوراب می‌بافتند، پوکه‌های خالی فشنگ را پر می‌کردند، از سنگری به سنگر دیگر خبر و غذا می‌رساندند، شبنامه پخش می‌کردند. پرستاری و مداوای زخمیان را نیز برعهده داشتند. یکی از این زنان می‌گوید: در بحرانی‌ترین روزهای قیام مجبور بودیم برای رعایت اصول پنهان‌کاری «تکه‌های نان را زیر چادر به سینه و شکم‌مان ببندیم و به سنگر مجاهدان برسانیم.

زنان دیگری نیز بودند که مجاهدان را کمک مالی می‌کردند. آنان حتی از بذل زینت‌آلات و جهیزیه خود در راه پیشبرد انقلاب مضایقه‌ای نداشتند. علاوه بر این کارها؛ گروهی از زنان نیز در سنگرها می‌جنگیدند و بی‌محابا از کشتن و کشته شدن هراسی به دل راه نمی‌دادند.

زنان در جریان جنگ نه تنها در کارهای پشت جبهه شرکت داشتند، بلکه بسیاری در لباس مردانه و تعداد زیادی با همان لباس زنانه به سنگرها رفته و در نبرد با دشمنان آزادی شرکت جستند و تعدادی از آنها نیز در خون خود غلتیدند. از قول پاولویچ نویسنده تاریخ مشروطیت می‌خوانیم: «عکس یک دسته شصت نفری از زنان چادر به سر ایرانی تفنگ بر دست در اختیار ماست. اینها محافظ یکی از سنگرهای تبریز بودند».

شدیدترین درگیری‌های دوره مشروطه؛ در تبریز روی می‌دهد که طی آن ستارخان و باقرخان رهبری نیروهای مخالف استبداد را برعهده می‌گیرند. در این درگیری‌ها، زنان مشروطه خواه نیز در یاری رساندن به مردان اندکی اهمال روا نداشتند و به قول ناظم‌الاسلام: «عورات آذربایجان قطار فشنگ می‌بندند و با حالت محزونی بچه خود را شیر می‌دهند. مانند نره‌شیران در میدان جنگ می‌کوشند که دست بی‌ناموسی به او دراز نشود».

در اثنای این کشمکش‌ها، جمعی از زنان تبریز نیز، که به تشکیل «کمیته زنان» همت ورزیده بودند، تلاش داشتند تا در تماس با کمیته زنان ایرانی مقیم استانبول، فریاد مظلومیت مردم تبریز را به گوش جهانیان برسانند.

از آن وقایع سال ها گذشته است، شرایط جامعه بسیار تغییر کرده است. زنان کشورمان در جنبش های اجتماعی این سال ها نقش بی بدیلی داشته اند. اکنون درصد بسیار بالایی از زنان ما تحصیلات دانشگاهی دارند و بسیاری از آنها نیز دارای تحصیلات عالیه هستند. و آگاه به حقوقشان هستند. دیگر آزادیخواهی و برابری طلبی مختص زنان ثروتمند و بالای شهری تبریز و تهران نیست. زنان حتی در شهرهای کوچک و روستاها خواهان حقوق برابر و رفع تبعیض های جنسیتی هستند. جنبش زنان ایران و کمپین های آنان نه تنها متوقف نشده است، بلکه در سطح جهانی شناخته شده است. تعدادی از زنان ایرانی در عرصه تولید، علم، سیاست، فرهنگ و علوم اجتماعی مورد توجه جهانیان قرار دارند. این همه در شرایط سخت و بسته جمهوری اسلامی شکل گرفته است و نشان از روح مبارزه جویی و تلاشگر زن ایرانی دارد. جنبش آزادیخواهی و عدالت طلبی زنان ایران ریشه در تاریخ دارد و با گذشت زمان پخته تر، منسجم تر و متشکلتر شده است. شاید در کوتاه مدت جنبش آزادی خواهی زنان به نتیجه مطلوب نرسد و سرکوب شود. اما یقینا در آینده‌ای نه چندان دور پیروزی از آنِ زنان است.

منابع مورد استفاده در مقاله‌ای تحت عنوان ” نگاهی اجمالی به نقش زنان آذربایجان در انقلاب مشروطه”، نوشته مجید رضازاد عمو زین‌الدینی، قابل دسترسی است.