• نفیسه کوهنورد
  • خبرنگار ارشد امور خاورميانه بی‌بی‌سی، بیروت

تصويرى از ميدان شهدا و قلبى كه از پوكه فشنگ ها و گلوله گاز اشك آور ساخته شده است

فضای میدان شهدای بیروت و اطرافش در قلب شهر انگار خلاصه‌ای است فشرده از آنچه لبنان در چندین دهه گذشته و سال‌های اخیر از سر گذرانده است.

چند قدم بالاتر از میدان، اسکلت بتنی تخم مرغی شکلی را می‌بینید که روی دیوارهای سوخته‌اش پر ازنقاشی‌های گرافیکی است. این ساختمان در میانه دهه چهل شمسی بنا شده و قرار بوده یکی ازسینماهای اصلی و مدرن شهر باشد اما آتش جنگ خونین داخلی که بهار سال ١٣٥٤ شعله ور شد، ساختمان نیمه کاره را به کام خود کشید.

کمی پایین‌تر در ضلع غربی میدان شهدا مسجد محمد امین قرار گرفته با دیوارهای زرد رنگ و گنبد فیروزه‌ای و معماری برگرفته از طراحی عثمانی. کنار مسجد قبر رفیق حریری است، سیاستمدار پرنفوذ سنی و نخست وزیر سابق لبنان که در سال ١٣٨٤ با انفجار بمب در مسیر کاروانش بعد از عبور از همین میدان ترور شد.

شعارهای نوشته شده بر در و دیوار اطراف و نمادهای نصب شده در میانه میدان اما تازه‌تر هستند و حکایت از غوغایی دارند که همین حدود دو سال نیم قبل اینجا بپا شد: تظاهرات گسترده ضد دولتی که ٢٥ مهرماه ١٣٩٨ شروع شد و ماه‌ها طول کشید.

اعتراض‌هایی که جرقه‌اش را تصمیم دولت برای وضع مالیات برمکالمات صوتی از طریق “واتس اپ” زد اما به سرعت جایش را داد به جنبشی فراگیر و خشمگین از”ناکارآمدی نظام سیاسی، فساد دولتی و نبود خدمات ابتدایی مانند

بحران عظیم اقتصادی که از پاییز سال ٩٨ گریبانگیر لبنان شده و انفجار مهیب دو سال پیش بندر بیروت که تا عمق شهر را به لرزه درآورد، هم به وضوح رد خود را در میدان به جای گذاشته‌اند. مثل عابر بانک‌هایی که در پس بحران اقتصادی و سقوط ارزش لیره لبنانی هدف خشم معترضان قرار گرفته و متلاشی شده‌اند. ازبانک‌ها فقط اسمشان بچشم می‌خورد و در و دیوارشان با ورقه‌های آهنین جوشکاری و پوشانده یا دورشان دیوارهای بتنی بلند چیده شده تا از حمله تظاهرکنندگان مستاصل در امان بمانند.

کمتر ساختمانی دور این میدان از انفجار بندر جان سالم بدر برده یا شاید بهتر است بگویم نسبتا قصر دررفته. هنوز بیشتر ساختمان‌ها در و پنجره ندارند و خیلی‌هایشان همانطور با خرده شیشه‌ها و زوارهای ‌منحنی شده و سقف‌های فرو ریخته در اثر موج انفجار رها شده‌اند. انفجاری که بیش از ٢٠٠ نفر را کشت وصدها خانواده را بی خانمان کرد.

و حالا در این روزها که لبنان خود را برای انتخابات پارلمانی آماده می‌کند، تابلوهای تبلیغاتی گروه‌ها و نامزدها در این رقابت هم در گوشه و کنار میدان سر بر آورده‌اند، با شعارها و وعده‌ها برای عبور از این‌بحران‌ها و آشفتگی‌های پی در پی چندین دهه و سال‌های گذشته کشور. هرچند بعضی وعده‌ها ممکن است تکراری به نظر برسد، این بار ظهور چهره‌های جدید و نامزدهایی که از دل تظاهرات دو سال و نیم پیش بیرون آمده‌اند، حال و هوای این انتخابات را از دوره های قبلی متفاوت کرده است.

حدود ٧١٨ نفر در این رای‌گیری برای به دست آوردن ١٢٨ کرسی پارلمان رقابت می‌کنند که تقریبا یک‌سوم‌شان نامزد مستقل‌اند. به گفته کمسیون انتخابات دست کم ٨٨ نفر از نامزدها در رده سنی ٢٥ تا ٣٥ سال هستند.

“با رای بیرونشان کن”

وسام ابو فخر ٣٢ سال دارد، مدیریت بازرگانی خوانده و در آموزشگاه کوچکی در منطقه خلده در حومه بیروت تدریس می‌کند. او از اقلیت‌های دروزی لبنان است و یکی از ده‌ها نامزد مستقل جوانی که وارد گود انتخابات شده است.

وسام زندگی اش را به دو دوره قبل و بعد از تظاهرات ٩٨ تقسیم می‌کند و با هیجانی آمیخته به غم درباره آن روزها حرف می‌زند.

پسر عمویش اعلا ابوفخر از اولین معترضانی بود که به ضرب گلوله نیروهای‌ امنیتی در میدان شهدا کشته شد. اعلا که پدر دو فرزند بود آن زمان ٣٩ سال داشت. هنوز کسی به خاطر این قتل محاکمه نشده است. وسام می‌گوید یکی از مهترین دلایلش برای نامزدی در انتخابات این است که می‌خواهد سیستم قضایی “فاسد” لبنان را از “قضات وابسته به قدرت” پاک کند تا خون کسانی مثل اعلا برزمین نماند.

او معتقد است تنها راه رهایی لبنان از همه معضلاتش تکیه بر همان شعار معروف تظاهرات است: “کِلُنیعنی کِلُن” که ترجمه‌اش می‌شود “همه شان یعنی همه‌شان”.

شعاری برضد تمام سیاستمداران و رهبران احزابی که بیشترشان فرماندهان گروه‌های شبه نظامی دخیل در جنگ داخلی هستند و دهه‌هاست بر صحنه سیاسی لبنان سیطره دارند. چهره‌ها و نام‌های تکراری که بسیاری از نسل جوان لبنان مانند وسام از وقتی چشم باز کرده‌اند تنها آنها را دیده‌اند و بس. از رئیس مجلس نبیه بری گرفته که سه دهه است بر این مسند نشسته تا سمیر جعجع جنگسالار مسیحی مارونی دوران جنگ داخلی و رهبر حزب “قوات یا نیروهای لبنانی”، ولید جنبلاط رهبر دروزی‌های لبنان و باز ازفرماندهان شبه نظامی دوره جنگ و حسن نصرالله دبیر کل حزب الله. بسیاری از نسل جوان لبنان که در تظاهرات گسترده دو سال و نیم پیش به خیابان‌ها آمدند، این رهبران را فاسد می‌دانند و مشکلات و بحران اقتصادی کشور را از چشم آنها می‌بینند.

“این رهبران تمام این سال‌ها به ما و حتی به جامعه بین المللی دروغ گفتند. جلو روی‌مان گفتند با هم مشکل دارند و می‌جنگند اما پشت سرمان برای ماندن در قدرت و حفظ رژیم هم‌دست شدند و اوضاع کشور را به اینجا رساندند. حتی موقع انقلاب به ما گفتند تغییر کرده‌اند و اصلاح شده‌اند اما باز معلوم شد که همان‌اند. وقتی می‌گوییم همه‌شان یعنی همه‌شان. همه آنها باید پاسخگو باشند، چه آنها که عامل فسادند، چه آنها که ضعف نشان دادند، و چه دولتمردان و رهبرانی که در برابر این فساد سکوت کردند.”

دو هفته بعد از تظاهرات پاییز ٩٨ سعد حریری نخست وزیر وقت استعفا داد که برای معترضان پیروزی بزرگی به شمار می‌رفت اما دولت موقت بعدی که با وعده فرا حزبی بودن سر کار آمد هم راه به جایی نبرد. اوضاع اقتصادی لبنان بدتر و بدتر شد. نه “نظام سیاسی” تغییری کرد و نه هیچ یک از خواسته‌های دیگر معترضان مثل بهبود اوضاع معیشتی و خدمات دولتی به جایی رسید.

در عوض با به میدان آمدن نیروهای امنیتی تظاهرات مسالمت آمیز به خشونت و خون‌ریزی کشیده شد. به مرور محاکمه و پیگرد، فشار بر فعالان سیاسی و سازمان دهندگان اعتراض‌ها، و در نهایت کرونا، جنبشی را که “ثورة” یا”انقلاب” لقب گرفته بود، به خاموشی کشاند.

پس از آن چند باری تظاهرات و اعتراض‌های جسته و گریخته بر پا شد. بزرگترین‌شان بعد از انفجار بندر بیروت و پارسال در اولین سالگرد آن، اما هیچکدام نتوانست آن “انقلاب” را به صحنه برگرداند. اکنون وسط میدان شهدا عکس چند تا از کشته‌های اعتراض‌ها به چشم می‌خورد و قلبی ساخت شده از پوکه فشنگ‌ها وگلوله‌های گاز اشک‌آوری که نیروهای امنیتی به معترضان شلیک کرده‌اند.

جلوى ساختمان دولت معروف به كاخ بزرگ از زمان تظاهرات ضد دولتى ديوارهاى بتنى گذاشته شده است. روى ديوار پر است از شعارها و گرافيتی‌هاى ضد دولتى

ورنا عمیل ٢٥ ساله که جوانترین نامزد در این انتخابات است، آن حس سرخوردگی از فروکش کردن آتش اعتراض‌ها را به خوبی بخاطر دارد اما مانند همه نامزدهایی که از دل آن جنبش آمده‌اند معتقد است “انقلاب” هنوز زنده است.

“ما شکست را تجربه کردیم، خیلی هایمان مایوس شدند. بیشتر دوستانم که موقع انقلاب با هم در میدان بودیم، بار و بنه بستند و مهاجرت کردند اما من هنوز مانده‌ام و امیدوارم بتوانم کاری کنم. من و کسانی مثل من می‌خواهیم نشان دهیم که هنوز امیدی هست و باید بجنگیم و آنها را با رای‌مان بیرون کنیم. باید انقلاب را زیر سقف پارلمان ببریم.”

ورنا فارغ التحصیل حقوق است و برای به دست آوردن یکی از کرسی‌های متعلق به مسیحیان مارونی دربیروت وارد میدان شده است. او به این اشاره می‌کند که چطور از زمان تظاهرات تفکر قشر جوان نسبت به تقسیم‌بندی‌های مذهبی و طایفه‌ای تغییر کرده است. “این تغییر بزرگی است که تاثیرش را در این انتخابات خواهیم دید.”

رای به لبنان جای رای به طایفه و مذهب

نظام سیاسی لبنان از زمان شکل گیری، بر تقسیم‌بندی‌های دینی بنا شده و جنگ داخلی آن را پررنگ‌تر کرده‌است. در این نظام رئیس جمهوری باید از مسیحیان مارونی باشد، نخست وزیر سنی و رییس مجلس شیعه. خط کشی‌هایی که سایه‌اش همواره بر زندگی روزمره و حتی محله‌بندی شهرهایی مثل بیروت سایه‌ انداخته است.

شهری که در زمان جنگ داخلی به دو نیمه غالبا مسلمان نشین غربی و مسیحی نشین شرقی تقسیم شده بود. جالب آنکه این خط فرضی از وسط میدان شهدا می‌گذشت. سردمداران و احزاب هم در این سال‌ها با تکیه بر این تقسیم بندی‌ها رای آورده و عمل کرده‌اند. ورنا و وسام هر دو تاکید می‌کنند اوضاع دراین انتخابات به لطف تظاهرات عوض شده. این‌بار بیش از دوره‌های قبل فهرست‌هایی به چشم می‌خورند که به نامزدهای غالبا جوان با ادیان مختلف جای داده‌اند. شعارها هم مشابه است و با محور “رای به صلاحیت، رای به لبنان”.

وسام می‌گوید:” بهترین چیزی که در زمان انقلاب رخ داد این بود که همه ما از دروز گرفته تا مسیحی وشیعه و سنی در یک نقطه جمع شدیم در میدان شهدا. تظاهرات حتی به شهرها و محله‌های محافظه کارترهم سرایت کرد. ما برای اولین بار کنار هم بودیم و به محله‌های هم رفتیم. این چیزی نبود و نیست که رهبران فعلی بخواهند درک کنند اما در این انتخابات به آنها خواهیم فهماند که ما برای لبنان می جنگیم نه یک طایفه یا مذهب.”

بسیاری از کسانی که وسام و ورنا را در کارزارشان همراهی می کنند جوان‌هایی از ادیان و مذاهب دیگرند. مثل احمد عطار ٢٤ ساله که شیعه است و از حامیان ورنا. “من و بسیاری از هم سن و سال‌های من به اصرار احزاب و حتی بعضا خانواده‌هایمان برای رای دادن به هم دین و مذهب و هم عشیره مان می‌خندیم. ما باهم بودن و متحد شدن برای یک خواسته را تجربه کردیم چیزی که نسل‌های قبلی‌مان تجربه نکرده. خیلی ازما فقط یک چیز می‌خواهیم و آن اینکه لبنان کشوری شود که ما و بچه‌ها و نوه‌هایمان در آن با عزت زندگی کنند. من به کسی رای می‌دهم که بتواند لبنان را بسازد. دین و مذهبش هر چه می‌خواهد باشد. حتی بی‌خدا باشد.”

گازوئیل، برنج، روغن، رای

به رغم این حس و حال “انقلابی”، رقابت با احزاب و گروه‌هایی که در چندین دهه گذشته بر سر قدرت بوده‌اند اما، کار آسانی به نظر نمی‌رسد بخصوص در شرایطی که کشور بدترین بحران اقتصادی اش را تجربه می‌کند.

لبنان در حالی به سوی صندوق رای می رود که لیره لبنانی بیش از ٩٠ درصد ارزش خود را در برابر دلار ازدست داده و دائم در نوسان است و به تبع آن قیمت همه چیز هم در حال بالا و پایین شدن‌های لحظه‌ای. البته برای قیمت کالاها تقریبا پایین وجود ندارد. با هر بالا رفتن دلار قیمت‌ها می‌رسد به سقف و حتی اگر دلار پایین بیاید قیمت‌ها در همان سقف می‌مانند. در یک سال گذشته قیمت سوخت تقریبا صد برابر شده. بهار سال قبل که تازه به لبنان اعزام شده بودم، بیست لیتر بنزین حدود ٤٥٠٠٠ لیر لبنانی بود. اما دیری نگذشت که کشور با بحران سوخت مواجه شد. بانک مرکزی از پرداخت یارانه سوخت و بدهی که دولت به وارد کنندگان سوخت داشت بازماند و صفهای طولانی چند کیلومتری جلوی پمپ بنزین‌ها تا مدت‌ها بر سر خط خبرها نشست.

 

توضیح تصویر،

عكس وسام (سمت چپ) با پسرعمويش اعلا در ميدان شهدا زمان تظاهرات. اعلا به ضرب گلوله نيروهاى امنيتى كشته شد. وسام براى رفتن به پارلمان تلاش مى كند و مى گويد نمى خواهد خون اعلا بر زمين بماند

مشکل در نهایت با برداشته شدن یارانه “حل شد” و قیمت بیست لیتر بنزین رسید به ٤٨٤٠٠٠ لیره لبنانی (تقریبا ٢٠ دلار). این در شرایطی است که حقوق بسیاری از کارمندان دولت ماهیانه کمتر از صد دلار است. در چنین اوضاعی راه برای خرید رای بازتر از همیشه است. انجمن”دیدبان لبنانی برای انتخابات دموکراتیک” که به عنوان انجمنی مستقل بر روند انتخابات نظارت می‌کند،اعلام کرده که گزارش‌های بسیاری دریافت کرده اند که نامزدهای احزاب و گروه‌هایی که پشتوانه مالی قوی دارند، با وعده پرداخت هزینه تحصیل، گازوییل برای چند ماه استفاده از ژنراتور یا حتی برنج و روغن، سعی در تطمیع رای دهندگان دارند.

کمسیون اصلی نظارت بر انتخابات اما می گوید کاری از دستش برای مقابله با این تخلف‌ها برنمی‌آید. ندیم عبدالمالک رییس کمسیون که برای توضیح اوضاع خبرنگاران را به دفتر کارش دعوت کرده به این اشاره می‌کند که حقوق کارکنانش به سختی به ٣٠٠ دلار می‌رسد. مثل بیشتر ادارات و خانه‌های لبنانی برق ساختمان این کمیسیون وابسته به ژنراتور است و چون هزینه گازوییل بالاست، به ناچار از ساعت پنج به بعد آنهم قطع می‌شود. برق دولتی در بیشتر نقاط لبنان مثل همین محله‌ای که ساختمان کمسیون در آن قرار دارد به ندرت از یک و نیم ساعت در شبانه روز بیشتر می‌شود. اگر به دو ساعت برسد یعنی احتمالا شما خیلی خوش شانسید.

آقای عبدالمالک می گوید تمام تلاششان را برای جلوگیری از سو استفاده‌ها و تخلف‌ها خواهند کرد اما نمی‌داند تا چه حد بتوانند موفق شوند.

کمی آن طرف‌تر از ساختمان پوسترهای نامزدهای مستقل و چند نامزد حزبی به چشم می‌خورد. کوچه پر ازسیم کشی‌های در هم بر هم است که از یک ژنراتور بزرگ به خانه کشید شده. کنار آن قهوه‌خانه‌ای است که چند مرد پیر و جوان در آن نشسته‌اند و ورق بازی می‌کنند. وقتی از آنها درباره احتمال پیشنهاد برنج و گازوییل می‌پرسم، ایوب که مسن‌تر به نظر می‌رسد می‌خندد و می‌گوید “دختر جان، همه‌شان در نهایت مثل هم هستند و نتیجه هم همان خواهد شد که ما همه این سال‌ها دیدیم پس بهتر است از همین چند روزی که هوای‌مان را دارند استفاده کنیم. فردا که بروند پارلمان یادشان می‌رود ما زنده‌ایم.”

چند نفر دیگر هم با سر و آره آره گفتن حرفش را تایید می‌کنند. علی اما می‌گوید درسش را در دانشگاه بخاطر اوضاع اقتصادی رها کرده، با ایوب مخالفت می‌کند. “نه اینطور نیست. حداقل نه برای همه. من که رای نخواهم داد اما اگر بدهم می‌روم به کسی می‌دهم که به این کسانی که هر چند سال ما را با کیسه برنج و روغن خریده‌اند و بدبختمان کرده‌اند، ربطی نداشته باشد.”

می‌پرسم چرا رای نمی‌دهی؟ می‌گوید با اینکه در تظاهرات مثل خیلی از جوان‌های دیگر شرکت داشته، از این که “انقلابیون” نتوانسته‌اند با یک یا دو فهرست مشترک به میدان بیایند، مایوس شده.

“من انتظار داشتم اگر قرار است علیه سلطه بجنگند با هم بمانند اما معلوم شد خیلی‌هایشان انقدرها هم مستقل نیستند. من که امیدی ندارم اما فعلا دارم فکر می‌کنم آیا رای بدهم یا ندهم. اگر بدهم فقط از سر این خواهم داد که یک رای بیشتر به مخالفان سلطه برود. حالا شخصش مهم نیست.” وسط حرف‌مان برق قطع می‌شود و صاحب کافه داد می‍زدند خب بفرما این هم برای شما انتخابات و بعد زیر لب غر و لند می‌کند و به چند تا از مقامات و صندوق و رای و زندگی ناسزا می‌گوید.

“آخرین امید برای ماندن و ساختن”

با همه این‌ها بعضی معتقدند که این انتخابات می‌تواند قدمی به سوی تغییر باشد. گروه‌های داوطلب زیادی با همین امید شکل گرفته‌اند و برای کمک به نامزدهای مستقل و تامین هزینه‌های تبلیغات آنها پول جمع کرده و کارزار می‌کنند. حضور خانواده‌های قربانی انفجار بیروت در بیشتر این گروه‌های داوطلب پررنگ است.

پل و تریسی نجار دخترشان الکساندرا در انفجار بیروت از دست داده‌اند. او تنها سه سال داشت و در زمان تظاهرات با موهای فرفری طلایی رنگش به یکی از سمبل‌های اعتراض‌ها تبدیل شده بود. مثل بسیاری از خانواده‌های کشته‌شدگان انفجار، پل و تریسی هم برای محاکمه عاملان آن حادثه مهیب ماه‌هاست که کمپین کرده‌اند. پل می‌گوید کمکشان به نامزدهای مستقل در واقع ادامه همان کارزار است:”ما عمیقا معتقدیم در کشوری که اداره‌اش در دست مجرمان و جنایتکاران است نه امیدی به عدالت وجود دارد و نه زندگی بهتر.”

فاجعه بندر بیروت ١٤ مرداد ١٣٩٩ در اثر انفجار چیزی حدود ٢٧٥٠ تن نیترات آمونیوم رخ داد که برای سال‌ها انبار شده بود. تحقیقات نشان داد که بسیاری از مقامات دولتی و حزب الله لبنان از خطری که بندر را تهدید می‌کرد اطلاع داشتند. اما با گذشت ماه‌ها و با وجود تلاش خانواده‌‍ها و وکلایشان هنوز نه کسی پاسخگو بوده و نه محاکمه شده.

“ما مثل خیلی از خانوده‌های کشته شده‌های انفجار امیدواریم نامزدهای مستقل و توانا بتوانند وارد پارلمان شوند و قدرت را از آنها که عامل چنین جنایتی هستند بگیرند. می‌‎دانم کار سختی است اما فضا عوض شده و ما بیش از همیشه امیدواریم. حتی اگر بیست درصد سلطه را محکوم به شکست کنیم، برایمان پیروزی بزرگی است.”

به رغم اینکه نامزدهای مستقل با فهرست‌های متعدد در این رقابتند، پل معتقد است با ورود دست کم بیست تا سی نفر از آنها به داخل پارلمان و تشکیل ائتلاف در داخل مجلس، کار می‌تواند برای احزاب همیشگی سخت شود. او به اقبال بی‌سابقه لبنانی‌های خارج از لبنان به این انتخابات اشاره می‌کند و می‌گوید که براساس اطلاعاتی که از سفارتخانه‌های لبنان در کشورهای مختلف به دستشان رسیده، بیشتر کسانی که در انتخابات شرکت کرده‌اند برای “تغییر و اصلاح” به نامزدهای مستقل رای داده‌اند. لبنانی‌های مقیم خارج جمعه و یکشنبه گذشته در کشورهای مختلف از جمعه ایران پای صندوق رفتند. برای اولین بار بیش از ١٩٠ هزار لبنانی برای رای دادن ثبت نام کرده بودند و کمیسیون انتخابات میزان مشارکت آنها را حدود ٦٠ درصد تخمین زده و آن را بی‌سابقه خوانده.

در این چند روز شبکه‌های اجتماعی پر شده از عکس لبنانی‌هایی که انگشت جوهریشان را جلوی سفارت‌ها نشان می‌دهند. خیلی‌هایشان جملاتی مشابه نوشته‌اند و گفته‌اند که برای “تغییر و وطن” رای داده‌اند و بعضی مثل جیسی مر که فعال مدنی است و در امارات رای داده هشتگ زده اند “کلن یعنی کلن”.

لبنان به خاموشي‌هاى طولانى عادت كرده و برق خانه ها بسته به ژنراتور است البته اگر گازوئيل آنهم با هزينه بالا در دسترس باشد

با همه این شور و حال خیلی‌ها بیم و امید را توامان تجربه می‌کنند. هبا دندشلی فعال مدنی و از چهره‌های مشهور تظاهرات، انتخابات پیش رو و حال و هوایش را “نفس تازه” می‌خواند و در حالی که بغض کرده می‌گوید: “خیلی‌ها مثل من دو سال انگار زنده نبودیم. انقلابمان ساکت شد، انفجار شهرمان را ویران کرد، قیمت‌ها کمرمان را شکست، کرونا آمد، نفسمان برید اما حالا انگار جان تازه‌ای گرفته‌ایم. نمی‌شود این شوق را دید و هیجان زده نشد.”

او سال‌ها در دبی زندگی کرده و هفت سال پیش به لبنان برگشته اما نگران است که دوباره ناچار به رفتن شود. “من می‌خواهم پسرم را اینجا بزرگ کنم. نمی‌خواهم برود، نمی‌خواهم بروم اما راستش با همه امیدواری‌های این روزها، ترس وجودم را گرفته. می‌ترسم که بیدار شوم و ببینم نتیجه باز همان شده که بوده. اگر چنین شود دیگر زنگ خطر است و به معنی اینکه این وطن وطن بشو نیست…” جمله‌اش تمام نشده اشک‌هایش سرازیر می شود. “امیدوارم امیدمان ناامید نشود.”