اگر ادعای آقای مسعود انصاری مشاور مالی و خصوصی رضا پهلوی و سعید سکویی از سلطنت طلبان بنام، مبنی بر دریافتی های ماهیانه دفتر رضا پهلوی از “سازمان سیا” با شرط پرداخت مبلغی به پرویز ثابتی از مسئولین ساواک و مشاور ارشد ایشان را به یاد آوریم، به راحتی در مییابیم که حلوا حلوا کردن و بزرگ نمایی سفر ایشان به کشور اسرائیل، توسط شاه اللهی ها با اسامی بی مسمای سفر تاریخی یا سفیر دوستی، با خاک پاشیدن بر چشم مردم، در صدد پوشاندن چه واقعیتهایی میباشد.

ورای تمام گمانه زنی ها میتوان، استقبال علنی! و انتشار عکس از نشست و برخاست ارشدترین مسئول امنیتی اسرائیل با رضا پهلوی در سفرش را، همان پیام اصلی و خواست تبلیغاتی آن کشور، برای قبول این مسافر ارزیابی کرد. همراهی مستمر مقام اول اطلاعاتی در طول سفر نیز، میتواند نوعی ارزیابی مستقیم و در صحنه از میزان سلطه پذیری ایشان و همسرشان برای طرحهای آینده باشد.

در سمت دیگر اما، عدم موفقیت رضا پهلوی در جذب مسافر جدید از نیروهای آزادیخواه و دمکرات موجود در سپهر سیاسی رنگین کمانی ایران، برای اتوبوس مجانی و تقلیل همان جمع ۸ نفره جورج تاون به ۵ نفر در تورنتو، میتوانند از دلایلی باشند که ایشان را از همکاری با نیروهای ایرانی مایوس و به همکاری با بیگانگان راغب گردانید.

این نگاه به بیرون در واقع بن مایه سفر رضا پهلوی به اسرائیل و بیعت و تمکین بر اراده آنان، آنهم با پیشانی نهادن بر دیوار ندبه و حاجت خواستن از صاحبان دیوار، برای کسب اجازه ورود به بازیهای جدید، با منابع مالی جدید میباشد، که میتواند دکترین جدید مشاوران رضا پهلوی در وارد کردن این توپ سرگردان به زمین بازی موساد و شاباک نیز باشد.

در تحلیل نهایی، اگر چه این سفر و نمایشهای آن برای سیاستهای منطقه ای اسرائیل و فشارهای لازم جهت نوشاندن هر چه بیشتر زهر به رهبر متوهم ایران، دارای تاثیری مثبت و برای شاه اللهی ها نیز جهت باز گرداندن توپ سرگردان به زمینشان مفید بوده باشد، ولی برای مبارزات مردم ایران علیه استبداد حاکم نقشی مخرب داشته و به درگیری و تفرقه بیشتر کمک میکند.

امروزه دیگر نمیتوان کتمان کرد که دور جدید بازی مشاوران ساواکی و صادراتی/امنیتی، با این توپ سرگردان یا قول آقای سعید سکویی، درب مسجدی که نه میتوان کند و نه میتوان سوزاندش، شروع گردیده است و این بازی اهداف مختلفی را دنبال مینماید. اهدافی که خواسته و یا ناخواسته به تشدید درگیری بین طرفداران شاه اللهی رضا پهلوی و ائتلافیون جورج تاون، می انجامد.
یکی از اهداف این شروع نو با کارفرمایان جدید، میتواند سوت پایان آخرین بازی یک بام و دو هوای رضا پهلوی باشد. بازی که پس از جلسه جورج تاون شروع و بعد از انتشار منشور مهسا باعث گردیده بود، تا تصوری خوشبینانه از دوری سیاسی ایشان از خاندان و طرفداران اولترا راست شان و گردش محدود ایشان به سیاستی میانه، در اذهان مثبت اندیش برخی افراد و جریانهای سیاسی، مترادف گردد. در همان زمان و در آخرین فراز از “شاه اللهی ها چه کسانی هستند و چه میگویند”، نوشتم:

“آینده نشان خواهد داد که آیا تضاد بین رضا پهلوی با خاندان و باندهای شاه اللهی، تضادی واقعی است یا مصلحتی و اگر واقعی است، کی، کجا و به چه سمتی حل میگردد.”

تضاد غیر قابل انکار بین تجلیات پوپولیستی بیرونی رضا پهلوی با خواستگاههای به غایت فاشیستی اندرونی این خاندان و جمیع شاه اللهی های طرفدار سلطنت مطلقه، خیلی سریع تر از آنچه تصور میشد، سر باز کرده است. گردش به راست رضا پهلوی نیز در حالی که ظاهرا راهنمای چپ را زده بود، بعد از عدم شرکت در جلسه استنفورد، عدم حضور در جلسه دوم تورنتو، انتشار یک توئیت در رابطه با عدم موافقت ائتلافیون با ورود عناصر شاخص دسته راستی و شاه اللهی به اتوبوس مجانی، دوری گزیدن ایشان از گروه جورج تاون بعد از جلسه تورنتو، حملات گسترده چند هفته اخیر شاه اللهی های اولترا راست به ائتلافیون و منشور مهسا، منهای ایشان و این سفر امنیتی/تجارتی به اسرائیل، برای هر شخصی که در عرصه سیاست حداقل بینشی دارد، کاملا واضح است.

پاس کاری جدید باعث خواهد شد تا این توپ سرگردان و میان تهی، از زمین ائتلافیون سیاست ورز خارج و با سرعتی مشخص به سمت راست افراطی به حرکت در آید. نتیجه این هرزه گردی های سیاسی، مطمئنا چیزی جز فروپاشی ائتلافهای سست بنیاد و پوپولیستی، آنهم در آینده ای نه چندان دور نخواهد بود.

بازگشت رضا پهلوی به محیط طبیعی و به میان شاه اللهی های پیرو خط خاندان پهلوی، اگر چه موجبات جشن و سرور آنان خواهد بود و دهان گشادشان را گشادتر خواهد کرد، ولی مطمئنا شوری زود گذر است که از سر شعور نیست و رضا پهلوی را از معادلات جدی، در میدان سیاست ورزی واقعی دور و وارد توهمات حاکم بر بلوک سلطنت طلبان در کسب قدرت سیاسی مینماید.

زن زندگی آزادی