در جنایت حماس نسبت به مردم اسرائیل حرفی نیست؛ جنایتی که پایمالی حقوق مردم فلسطین توسط اسرائیل و جنایات ۷۵ سالۀ این کشور علیه این مردم، آن را توجیه نمی کند.

در جنایت بس بزرگتر اسرائیل علیه مردم فلسطین حرفی نیست؛ جنایتی که تاریخ یهود و هولوکاست و جنایت حماس علیه مردم اسرائیل آن را توجیه نمی کند.

در اِعمال استاندارد دوگانه بسیاری از دولت‌ها – و در ارتباط با جنگ کنونی، خاصه توسط دولت‌های غربی – نه فقط در مواجهه با مسئلۀ فلسطین بلکه به عنوان یک نرم در مناسبات خارجی شان، حرفی نیست؛ کیفیتی که توسل به “منافع ملی” آن را توجیه نمی کند. هم‌چنین در این که “انتقاد و هشدار” این دولت‌ها در روزهای اخیر به اسرائیل، پس از کشتار هزاران فلسطینی، موجبی برای امید به قطع بلافاصلۀ بمباران غزه نخواهد بود، نیز حرفی نیست.

اما از زاویۀ سیاست‌ورزی برای تقویت امکان آتش بس، می توان به آن‌چه تا کنون در مواضع دولت‌های مورد نظر پیش آمده است، مکث کرد. مواضع این دولت‌ها در روزهای نخست پس از ۷ اکتبر، با مواضع آن‌ها در روزهای اخیر تفاوت محسوسی دارد. این تغییر، اساساً به دلیل انگیختگی حس انساندوستی آن‌ها در اثر مشاهدۀ ابعاد کشتار اسرائیل نیست. موجب اصلی این تغییر اعتراضات گستردۀ شهروندان در بسیاری از کشورها، از جمله در اسرائیل، و حمایت از خواست به حق فلسطینیان است. بیهوده نیست که شورای اروپا به اجماعی می‌رسد که در آن بر انتظار از اسرائیل دایر بر “واکنش متوازن” سخن می رود. همین اجماع است که آلمان را در مجمع عمومی سازمان ملل از مخالفت با قطعنامۀ آن دایر بر لزوم آتش بس، مانع می شود.

اگر این دولت‌ها در بدو امر به حمایت تام از اسرائیل برخاستند، در اثر اعتراضات گسترده شهروندانشان، اینک اسرائیل را به “واکنش متوازن” فرامی خوانند. این تغییر، بلافاصله با کوشش برای روشنی بخشیدن به مفهوم گنگ “واکنش متوازن” و این پرسش که آیا واکنش تا کنونی اسرائیل متوازن بوده، همراه شده است.

در توازن کنونی جای امیدی به “انتقاد و هشدار” دولت‌ها به اسرائیل برای قطع بیدرنگ بمباران غزه نیست؛ به تداوم حق خواهی شهروندان، آری هست!