برادران افکاری، از چپ: نوید افکاری، برادر کوچکتر اعدام شد، وحید افکاری (وسط) همچنان در زندان است و حبیب (نفر سمت راست) در اسفند ۱۴۰۰ آزاد شد

اطلاعات مقاله

  • نویسنده, مریم افشنگ
  • شغل, بی‌بی‌سی
  • ۶ ساعت پیش

به گفته نزدیکان وحید افکاری، جمعه دوازدهم خرداد، هزارمین روزی است که او در سلول انفرادی به سر می‌برد.

وحید افکاری به همراه دو برادر دیگرش حبیب و نوید در جریان اعتراضات مرداد ۹۷ در شیراز بازداشت شدند. بعدها تلویزیون جمهوری اسلامی گزارشی منتشر کرد از «اعترافات» آنها و در آن گزارش، مقام‌های قضایی این سه برادر را به قتل یک مامور امنیتی به نام حسن ترکمان متهم کردند.

هر سه برادر این اتهام را رد کردند و بارها گفتند بی گناهند و زیر شکنجه مجبور به اعتراف شده‌اند. آن‌ها همچنین بارها تاکید کردند که مدرکی علیه‌شان وجود ندارد.

نوید افکاری در جریان دادگاهش بارها از قاضی خواست شواهد و مدارکی برای اثبات این که او قاتل است ارائه دهد یا حداقل با «گوشی موبایلش بازی نکند و به حرف‌های او گوش کند». اما این حرف‌ها به گوش مقامات امنیتی و قضایی نرفت.

نوید افکاری، برادر کوچکتر، بعد از اذان صبح در روز ۲۲ شهریور سال ۹۹ اعدام شد. درحالی که خانواده‌اش نه تنها از اعدام او خبر نداشتند بلکه او چند ساعت قبل از اعدام، به آن‌ها اطمینان داد که همه چیز خوب پیش می رود.

در صدایی که فردای اعدام نوید منتشر شد او گفت: «گفتن می خوان انتقالمون بدن تهران. از بابت من از لحاظ روحی هیچ نگرانی نداشته باشین.»

این شواهد حاکی بود که حتی خود نوید افکاری نیز تا ساعاتی قبل از اعدامش خبر نداشته که قرار است ظرف چند ساعت کشته شود.

یک هفته قبل از اعدام نوید، ماموران زندان هر سه برادر را با ضرب و شتم به انفرادی زیر زمین عادل آباد شیراز بردند.

وحید افکاری که حالا هزار روز از زندان انفرادی‌اش گذشته، درباره آن شب گفته است: «نصف شب، فکر کنم حوالی سه و نیم بود که درها رو باز کردن و گفتن وقت رفتن به تهرانه. اول نوید رو بردن و من منتظر بودم که ما رو هم ببرن. حبیب گفت صدای کتک زدن و درگیری میاد. یکهو من صدای کشیده شدن صفحه اعدام رو شنیدم تا اومدن دم سلولمون و گفتن تسلیت می گیم. نوید اعدام شد.»

زیرزمین عادل آباد، جایی شبیه به سیاهچاله

زیر زمین یکی از انفرادی‌های زندان عادل آباد شیراز، جایی زیر بند زنان و کنار مکان اعدام است. هر سه برادر قبل از اعدام نوید به آنجا منتقل شدند.

یک زندانی سابق زیرزمین عادل آباد را برای بی‌بی‌سی فارسی اینطور توصیف کرد:

«وقتی وارد ورودی زیرزمین میشی نگهبان‌ها با صورت بسته میزنتت که بی حال بشی. تاریکی مطلق. هیچ نوری وجود نداره. هفت تا سلول انفرادی ۱۲ متری داره. بدون تخت و نه پتو. یه گوشه اتاق دسشویی و حمامه. سیاهچال تو فیلما رو تو ذهن بیارید. تمام مدت زیر زمین با دست بند و پابند هستی. سرما باعث میشه دستبند و پابند که فلزیه مثل تیغ بشه. از درد کتک‌ها، باید رو سینه دراز بکشی. نگهبان‌های زیر زمین همه نقاب دارند و فقط موقع غذا می‌بینیشون و فقط اگر بمیری، میان سراغت. ورود به زیر زمین لخت مادرزاد میشی و لباسی پر از خون و پاره بهت میدن. لباسا بخاطر کتک زدن و خودزنی اینجوریه و میدنش به نفر بعدی. در زیر زمین حق تماس و ملاقات و هواخوری وجود نداره.»

حبیب و وحید افکاری ۲۱ روز در این زیرزمین بودند. آنها بدون حق شرکت در مراسم خاکسپاری نوید و عزاداری در کنار خانواده، در انفرادی ماندند.

هزار شب از آن صبح پر آشوب می گذرد و حالا نزدیکان وحید می‌گویند که او همچنان در انفرادی است. او در دادگاه اول به ۵۴ سال زندان و در اعاده دادرسی به ۲۵ سال زندان محکوم شد.

بر اساس قوانین جمهوری اسلامی هم کسی را که در حال گذران محکومیت است، نمی‌توان نزدیک به سه سال در انفرادی نگه داشت.

دو برادر انفرادی‌های متعددی را در زندان عادل آباد شیراز تجربه کردند که شرایط هر کدام به نوعی سخت و طاقت فرسا است.

سلول انفرادی به مثابه شکنجه برای اعتراف دوباره

مدارکی به دست بی بی سی فارسی رسید که نشان می‌داد، هر سه برادر از ابتدای بازداشت در زندان شکنجه شده‌اند و وحید دو بار دست به خودکشی زده بود .

شاهین ناصری، کسی که در زندان بود و شهادت داد که شکنجه اتفاق افتاده، بعدتر به طرز مشکوکی جانش را در زندان از دست داد. بعد از اعدام نوید دو برادر همچنان انفرادی‌های مختلف زندان را تجربه کردند.

یک منبع نزدیک به خانواده به ما گفت: «در تمام این نقاط، هیچ زندانی و کارمندی حق حرف زدن باهاشون رو نداشته. فکر میکردن وحید و حبیب روشون تاثیر میزارن. حق تماس نداشتن. و فقط بعد از زیرزمین هفته ای ربع ساعت ملاقات کابین داشتن با خانواده. در زمان ملاقاتم تمام مسیر سلول انفرادی به سالن ملاقات بطور کامل تخلیه میشده.چه زندانی چه نگهبان.»

بعد از اعدام نوید تا مدتها خانواده خبری از دو برادر نداشتند و حتی نگران بودند که آیا آنها زنده هستند یا نه.

در ملاقاتی که هفته ها بعد از اعدام به آنها داده شد متوجه شدند که دو برادر همچنان تحت فشارند که اعتراف کنند.

منبع نزدیک به خانواده به ما از ملاقات مقامات زندان و مسئولان قضایی استان فارس با وحید خبر داد: «به وحید گفتن باید بگید گناهکاریم. گفته بودن حبیب رو خیلی دوست داری؟ وحید گفته بود برادرمه. معلومه که اره. گفتن یا الان میای میگی گناهکار بودین یا اینکه همین الان هردوتونو همین پشت اعدام میکنیم. اول حبیب رو جلوی تو. اونم جواب داد که حبیب و خیلی دوس دارم ولی ما بی گناهیم. گفتن از مرگ نمیترسی. گفته بود میترسم ولی بی گناهم. گفته بودن شما گناهکارید ولی اینقدر حرفه ای بودید که مدرکی جا نذاشتید.»

پنج سال رنج و فشار بر یک خانواده

برادران افکاری در اعتراضات سال ۹۷ دستگیر شدند، ولی پیش از آن هم در اعتراضات به نگرانی و مشکلات معیشتی و حتی اعتراض به پارازیت شرکت کرده بودند.

به جز یکی از برادران که اعدام شده و دو برادری که در زندان هستند، خانواده افکاری دو برادر و یک خواهر دیکر نیز دارند؛ خانواده ای «کم درآمد» که به گفته خودشان علیرغم سختی‌ها در کنار هم زندگی پر از عشق و شادی را تجربه می‌کردند.

یک منبع نزدیک به این خانواده ما گفت همه خانواده بر سر دوستی با نوید با هم رقابت می کردند و او محبوب همه بود: «حبیب و نوید پایه هم بودن، کارشون همش شوخی و کارهای بامزه بود. وقتی میرفتن خونه پدر بزرگشان تو حیاط لباساشون رو درمیاوردن و با شرت ورزشی و بدون لباس بالاتنه میرفتن تو میگفتن ما اینطوری اومدیم از خونه و سر به سر پدربزرگشون میذاشتن.»

این منبع درباره رابطه نوید و مادرش می‌گوید: «کمکش میکرد. برای مادرش لیست غذا درست کرده بود که وقتی میخواد آشپزی کنه کلافه نشه. وقتی بچه بود یه دفعه میخواست بره کشتی بارون شدید میومد و مادر اجازه نمیداد بهش میگفت مریض میشی. اونم رفت تو حیاط زیر بارون خوابید تا مادر بهش اجازه داد بره.عاشق کشتی بود و میگفت حتما یه روزی مدال قهرمانی جهانی مو تقدیم به مانی میکنم. بچه ها به مادرشون میگن مانی.»

به گفته منبع نزدیک به خانواده، هر کدام از فرزندان شخصیت مستقلی داشتند. تابستان‌ها که مدرسه تعطیل بود کار می‌کردند. بعدها نوید حین کشتی گرفتن کارگری هم می‌کرد:

«وحید محکم و با پشتکار و منظم بود. تمام عمرش را سختی کشید و تلاش کرد که زندگی خوبی داشته باشه و بتونه به بقیه کمک کنه. موقع بازداشت کلی وسیله از خونه بردن و بعد از مدتی یه سریا رو پس دادن، کلی برگه های کمک به خیریه توشون بود. هر سه شون با هم میرفتن حاشیه شهر اتاقایی برای سرپناه برای فقرا میساختن.»

 

توضیح تصویر،

وحید افکاری در کنار پدرش

به گفته یکی از نزدیکان خانواده، وحید افکاری در رشته متالورژی رتبه ۲۴ کشور شد و در دانشگاه اصفهان مشغول به درس خواندن: «کلاس‌هاش رو جوری برمیداشت که سه روز هفته بتونه بره کارگری کنه تا فشاری به خانواده نیاد و کمک خرجشونم باشه.»

مادر اما همیشه نگران پسر دور از خانه اش بود: «وقتی وحید دانشگاه بود، مادر میوه نمی خورد و غذا خیلی کم می‌خورد. می گفت نمی‌دونم وحید الان چیزی برای خوردن داره یا نه. با اینکه وحید کار می‌کرد و از پس زندگی برمی‌آمد.»

منبع آگاه به ما گفت وحید بعد از دانشگاه رفت سراغ گچکاری: «سال‌ها هر روز به صورت منظم میرفت سر کار. تو زمستونا صبح زود که میرفت سر کار، آب تو بشکه یخ زده بود باید میشکستش تا بتونه باهاش کار کنه. خیلی تلاش کرد و زود پیشرفت کرد و اوستا شد و برای خودش کار می‌کرد.»

خانواده افکاری می‌گویند که تمام تلاش‌های آن‌ها و نهادهای بین‌المللی برای رهایی وحید از انفرادی به بن بست رسیده است.

حبیب پسر دیگر هم بعد از سالها زندان و «شکنجه» در اسفند ۱۴۰۰ آزاد شد.

الهام تنها دختر خانواده هم به جرم اعتراض به آنچه برخانواده‌اش رفته بازداشت شد و حالا باید پنج سال با پابند در حبس خانگی باشد.

حسین افکاری پدر خانواده هم تاکنون دو بار بازداشت و بارها تهدید شد.

رنج بهیه نامجو مادر خانواده، رنجی پنج ساله است؛ مادری که پنج سال است به جای نشستن سر سفره با فرزندانش باید در زندان‌ها را برای یافتن آنها بکوبد.