عملیات آژاکس راه اندازی شد

کرمیت روزولت جونیور زیر پتویی در عقب ماشین در آخرین مسیر تا کاخ شاه در تهران پایتخت ایران جمع شده بود. مامور آمریکایی سیا می خواست از دیده شدن توسط سربازان در دروازه کاخ جلوگیری کند. اوایل آگوست 1953 شب گرمی بود و خیابان ها تقریباً خالی از جمعیت بود. ساعت از نیمه شب گذشته بود که راننده از مقابل نگهبانان عبور کرد. وقتی ماشین بالاخره ایستاد، کرمیت روزولت روی صندلی عقب نشست و به بیرون نگاه کرد. او فورا هیکل باریکی را که به ماشین نزدیک می شد، تشخیص داد. محمدرضا پهلوی – شاه ایران. نایب السلطنه 33 ساله روی صندلی عقب در کنار آمریکایی لیز خورد. “عصر بخیر آقای روزولت نمی‌توانم بگویم انتظار داشتم دقیقاً شما را ببینم، اما مایه خوشحالی است.» و دستش را دراز کرد. این دو مرد شش سال قبل از آن ملاقات کرده بودند، زمانی که مامور رانده شده، که به عنوان مشاور در مسائل خاورمیانه نیز کار می کرد، با شاه برای کتابی درباره نفت در جهان عرب مصاحبه کرده بود. با این حال، جلسه عصر امروز ماهیت کاملاً متفاوتی داشت. روزولت توسط سرویس اطلاعاتی آمریکا، سیا، فرستاده شد که با همکاری بریتانیایی ها می خواست محمد مصدک، نخست وزیر محبوب ایران را برکنار کند. روزولت توضیح داد که برای انجام این کار، سیا به کمک شاه نیاز داشت. پادشاه جوان تردید کرد. او نمی توانست مصدق‌را که از جمله کنترل ارتش را از او گرفته بود، تحمل کند. او توضیح داد، اما او یک ماجراجو نبود و جرات نداشت از این فرصت استفاده کند. روزولت می‌دانست که شاه ممکن است کمی مضطرب باشد و افزود: اگر مصدق‌برکنار نمی‌شد، « ایران به کمونیسم یا کره‌ای جدید می‌انجامید». و اگر نایب السلطنه از همکاری امتناع می کرد، روزولت “طرح دیگری” را ارائه می کرد – تهدیدی که به خوبی پنهان نشده بود که سیا به خوبی می تواند شریک جدیدی پیدا کند. سپس خداحافظی کردند. هنگامی که کرمیت روزولت و شاه یک هفته بعد دوباره ملاقات کردند، پادشاه بالاخره اعصاب خود را آرام کرد. او می خواست به سیا کمک کند، در ازای اینکه بلافاصله پس از کودتا اجازه خروج از تهران را داشته باشد – برای امنیت خودش. روزولت سپس بلافاصله به اجرای عملیات “آژاکس” پرداخت، همانطور که سیا این طرح را نامگذاری کرده بود. طی یک هفته آینده، تهران به صحنه یکی از موفق‌ترین کودتاهای تاریخ اطلاعاتی مبدل می‌شد که بر اساس یک حمله اطلاعات نادرست به قدری گسترده بود که تنها عده کمی می‌توانستند به گذشته تشخیص دهند که چه چیزی درست است و چه چیزی دروغ.

انگلیسی ها الهام بخش برنامه های کودتا بودند

ایده کودتا علیه نخست‌وزیر منتخب دموکراتیک ایران در اصل از آمریکایی‌ها نبود، بلکه از انگلیسی‌ها سرچشمه گرفت که از دست دادن نفت ایران خشمگین بودند. از آغاز قرن بیستم، انگلیس حق استخراج ذخایر تمام نشدنی نفت ایران را داشت که شاه وقت آن را به مبلغی نمادین برای مدت 60 سال خریداری کرد. شرکت نیمه دولتی بریتانیایی شرکت نفت انگلیس و ایران نفت را برداشت و از پالایشگاه شهر بندری آبادان خارج کرد. درآمدها بسیار زیاد بود، اما دولت ایران تنها 16 درصد از سود کلان نفت را دریافت می کرد و انگلیسی ها حاضر به مذاکره برای توزیع عادلانه تر نبودند. آنها از پادشاه ایران، شاه، ترسی نداشتند. او می‌توانست از بریتانیایی‌ها برای نشاندن او بر تاج و تخت تشکر کند و نخست‌وزیران در حال تغییر کشور همگی با دقت توسط بریتانیا انتخاب شدند. بنابراین زمانی که مجلس ایران در سال 1951، با اکثریت بزرگ، نجیب‌زاده و ملی‌گرا، محمد مصدق‌را به عنوان نخست‌وزیر جدید انتخاب کرد، برای انگلیس غیر قابل قبول و شوک‌آور بود.

هنگامی که مصدق‌ پس از انتخاب وی به نخست وزیری ایران در سال 1951 صنعت نفت را ملی کرد، مردم تشویق کردند. عکس: پولفتو
مصدق‌ سال‌ها علیه استثمار انگلیس از ایران برانگیخته بود و یکی از اولین کارهایی که او به عنوان نخست‌وزیر انجام داد، ملی کردن شرکت نفت انگلیس و ایران بود. حالا ایرانیان بیچاره باید از طلای سیاه منتفع می شدند. انگلیس تردید کرد و به فکر حمله به ایران افتاد. اما انگلیسی های تحقیر شده هیچ حمایتی از متحدان آمریکایی خود دریافت نکردند، زیرا آنها هیچ احساس همدردی با ذهنیت استعماری بریتانیا نداشتند. در عوض، انگلیسی ها ترس آمریکایی ها از کمونیسم را بازی کردند و آنها را متقاعد کردند که ایران در چنگال اتحاد جماهیر شوروی همسایه خواهد افتاد مگر اینکه یک دولت قوی و اثباتی روی کار بیاید. و هنگامی که مصدق‌ در پی ملی شدن، انگلیسی ها را از ایران بیرون کرد، سیا مسئولیت اجرای عملی برنامه ها را بر عهده گرفت. در ژوئن 1953، آیزنهاور، رئیس جمهور ایالات متحده، به سیا برای سرنگونی نخست وزیر ایران چراغ سبز نشان داد. کرمیت روزولت جونیور مسئولیت عملیات آژاکس را بر عهده گرفت. مدت کوتاهی پس از انتصاب، او وارد تهران شد و بلافاصله شروع به کشیدن نخ با نام جعلی” جیمز لاکریج” کرد.
سیا روزنامه های محلی را کنترل می کرد
در طول سال‌ها، اطلاعات بریتانیا شبکه‌ای از ماموران محلی ایجاد کرده بود و اکنون کرمیت روزولت آنها را با اسکناس‌های دلاری فعال کرد. در هفته های منتهی به کودتا، او یک کمپین بدنامی علیه مصدق‌ به راه انداخت. نخست وزیر هر روز توسط سیاستمداران حقوق بگیر، مفسران اخبار و روزنامه نگاران مورد تمسخر قرار می گرفت. ریچارد کوتام، یکی از مبلغان سیا، تخمین زد که از هر پنج روزنامه در تهران، چهار روزنامه در لیست حقوق و دستمزد سرویس اطلاعاتی قرار دارند: کوتام با افتخار گفت: “هر بار که مقاله جدیدی می نوشتم، تقریباً بلافاصله در مطبوعات ایران ظاهر می شد.” هدف روزولت این بود که با نشان دادن او به عنوان یک همکار و متعصب کمونیست، احساسات عمومی را علیه مصدق‌ برگرداند. برای ایجاد هراس بیشتر، بسیاری از رهبران مذهبی شبانه فراخوانده شدند و در صورت مخالفت با موسادک با مجازات های ظالمانه تهدید شدند. تماس‌گیرندگان وانمود می‌کردند که کمونیست‌های ایرانی هستند، اما در واقع مأمور سیا بودند. نتیجه این بود که نفرت از مصدق‌ در میان روحانیون گسترش یافت. در همان زمان، روزولت برای توده‌های پولی که هر روز تظاهرات اعتراضی در خیابان‌های تهران برپا می‌کند. اما سنگین ترین گلوله از خود شاه بود. پس از چندین ملاقات پنهانی شبانه با کرمیت روزولت، او با امضای فرمان سلطنتی موافقت کرد که مصدق‌ را از پست نخست وزیری سلب کرد. در واقع، برای برکناری او از سمت مجلس رای عدم اعتماد لازم بود، اما فرمان شاه رنگ و بویی از مشروعیت به کودتا داد. روزولت به عنوان نخست وزیر جدید، ژنرال بازنشسته فضل الله زاهدی را انتخاب کرده بود که بیش از 100000 دلار برای پذیرش این انتصاب به او دستمزد پرداخت کرد. زاهدی با ارتباطات قوی خود با ارتش، بازیگرکاملی بود.
تضاد میان پالایشگاه پیشرفته انگلیس و فقر تکان دهنده کارگران ایرانی آشکار بود.
انگلیس از نفت ایران سود خوبی می بردزمانی که انگلیسی ها در آغاز قرن بیستم حق نفت ایران را گرفتند، بزرگترین پالایشگاه جهان را در شهر بندری آبادان ساختند.نفت ایران برای نیروی دریایی بریتانیا که سوخت را با قیمت مقرون به صرفه دریافت می کرد، بسیار مهم بود.در طول جنگ جهانی دوم، تولید نفت از کمی کمتر از 7 میلیون تن به تقریباً 17 تن رسید و پس از جنگ، بریتانیای کبیر واقعاً در صنعت نفت درگیر شد.در سال 1947 شرکت نفت انگلیس و ایران 40 میلیون پوند سود داشت.از این تعداد، ایران تنها 7 میلیون باقی مانده است.در همان زمان، بیش از 100000 کارگر نفت ایران که حقوق کمتری دریافت می‌کردند، مجبور بودند در پادگان‌های بدبختی بدون آب و برق زندگی کنند، در حالی که خود مهندسان انگلیسی با چمن‌ها و استخرهای شنا که به‌طور مصنوعی آبیاری می‌شدند، در لوکس زندگی می‌کردند.

کودتا به فاجعه ختم شد

شاه در مورد تغییر قریب الوقوع قدرت بسیار نگران بود. بنابراین کرمیت روزولت برای آرام کردن اعصاب پادشاه به او اجازه داد تا در اقامتگاه تابستانی خود در در ساحل‌های دریای خزر  نزدیک به یک فرودگاه – پناه ببرد.
شاه چند روز قبل از کودتا که طبق نقشه کرمیت روزولت قرار بود در 24 مرداد اجرا شود، هشدار داد: «اگر نقشه کاملاً اشتباه شود، من و اعلیحضرت مستقیماً به بغداد پرواز خواهیم کرد».
نایب السلطنه به زودی برای طرح فرار احتیاج پیدا کرد. کودتا با سرهنگ نعمت الله نصیری که سربازان را به دستگیری مصدق و فرمانده کل ارتش ژنرال ریاحی هدایت کرد، متوقف شد و سقوط کرد. درست قبل از نیمه شب 24 مرداد، سرهنگ با یک ستون سرباز در خیابان های تهران حرکت کرد تا ژنرال را دستگیر کند. اما نصیری وقتی به خانه ژنرال رسید، او فرار کرده بود.
سرهنگ و افرادش ناامیدانه به سمت خانه مصدق ادامه دادند، اما این بار هم خیلی دیر شده بودند. در اینجا سپهبد ریاحی مفقودالاثر به همراه سربازان مومن خود به انتظار نشستند. ژنرال به نوعی متوجه نقشه های کودتا شده بود و حالا او بود که نصیری را به اسارت گرفت.
در همین حال کرمیت روزولت و افرادش در خانه ای در تهران منتظر بودند. در اینجا آنها پیروزی را از قبل با ودکا و آواز جشن گرفتند – غافل از اینکه کودتا شکست خورده است.

روزولت حاضر به تسلیم نشد

صبح روز بعد از کودتا، روزولت منتظر رادیو را روشن کرد تا آخرین اخبار سقوط مصدق را بشنود. به‌طور غیرمعمول، پخش موسیقی نظامی از رادیو تهران به‌طور غیرمعمولی انجام می‌شد، و زمانی که صدای مصدق اندکی بعد فضا را پر کرد، حقیقت برای مأمور سیا آشکار شد: کودتا کاملاً شکست خورده بود.
شاه در اقامتگاه خود در کنار دریای خزر نیز به رادیو گوش می داد. او با عجله دو چمدان کوچک را قبل از سوار شدن به هواپیمای شخصی که سپس عازم بغداد – عراق شد، می بست. در همان زمان، نیروهای امنیتی ایران به دنبال ژنرال بازنشسته زاهدی که طبق برنامه سیا قرار بود نخست وزیر جدید شود، تعقیب میکردند.
کرمیت روزولت به عنوان مغز متفکر محتاط کودتا هنوز در کانون توجه ایران نبود. علیرغم اینکه مقامات مافوقش در واشنگتن از او خواسته بودند هر چه زودتر کشور را ترک کند، او ترجیح داد در سفارت آمریکا پناه بگیرد. روزولت برای سرنگونی مصدق به ایران آمده بود و تا زمانی که این مأموریت به پایان نرسد، قصد تسلیم شدن نداشت.
این مامور به همکاران شکاک در مقر سیا گفت: “هنوز شانس کمی برای موفقیت وجود دارد.”

صبح روز یکشنبه 16 مرداد، او به دنبال سپهبد زاهدی که در آپارتمانی در حومه تهران مخفی شده بود، رفت. روزولت فقط یک سوال از او داشت. آیا او برای کودتای دیگری آماده بود؟ ژنرال بلافاصله پاسخ داد بله. او چیزی برای از دست دادن نداشت.

برادران راه را برای کودتای سیا هموار کردند

اگر دو برادر جان و آلن دالس نبودند، احتمالاً هیچ‌وقت از کودتا علیه مصدق، نخست‌وزیر ایران، نتیجه‌ای حاصل نمی‌شد.
این برادران سوگند خورده ضد کمونیست بودند و در سال 1953 دو مقام  قدرتمند را در دولت آمریکا داشتند. جان وزیر امور خارجه رئیس جمهور آیزنهاور بود، در حالی که آلن مدیر سیا بود.
در حالی که پیشینیان برادران در این دو سمت تلاش کرده بودند تا به بهترین شکل ممکن جنبش های دموکراتیک در جهان سوم را ترویج و تشویق کنند، برادران به طور سیستماتیک برای درهم شکستن دموکراسی های نوپا و در نتیجه به دست آوردن کنترل کامل بر دولت های کشورها تلاش میکردند.
پرزیدنت آیزنهاور در ابتدا با کودتا در ایران مخالف بود، اما برادران دالس او را متقاعد کردند که مصدق آنقدر قوی نیست که بتواند در برابر کودتای احتمالی حزب کمونیست ایران مقاومت کند.
برای انجام این وظیفه، آلن دالس، رئیس سیا، کرمیت روزولت جونیور 37 ساله را انتخاب کرد.
او به عنوان مورخ از دانشگاه نخبگان هاروارد تحصیل کرد. در طول جنگ جهانی دوم، او قبل از استخدام به عنوان رئیس عملیات در خاورمیانه، به عنوان یک مامور آمریکایی کار می کرد.
بنابراین او برای این کار عالی بود.

بسیج اراذل و اوباش در خیابان ها

کرمیت روزولت هنوز چند برگ برنده در آستین خود داشت. او نه تنها فرمان سلطنتی را داشت که مصدق را سلب کرد، بلکه فرمان دیگری از شاه داشت که در آن ژنرال زاهدی به عنوان نخست وزیر جدید ایران معرفی شد. در همان زمان، این آمریکایی همچنین شبکه ای از ماموران را در اختیار داشت و آنها ثابت کرده بودند که در شایعه پراکنی و دستکاری خلق و خوی عمومی به طرز چشمگیری خوب هستند.
روزولت از سرسپردگان خود خواست شایعات نادرستی در مورد کودتا پخش کنند. روزنامه های فاسد اکنون نوشتند که مصدق اقدام به کودتا علیه تاج و تخت شاه کرده بود، اما افسران وطن پرست این حمله را درهم شکستند. داستانهای دروغین باعث نشد که مصدق و دستگاهش به اشتباهی مشکوک شوند. آنها متقاعد شده بودند که شاه پشت کودتا بوده است و حالا که او فرار کرده است، دیگر نیازی به انجام دادن ندارند.
در همان زمان، کرمیت روزولت با عصبانیت تلاش کرد تا شکست را به پیروزی تبدیل کند و برای تحقق آن نقشه ای حیله گرانه طراحی کرد: اول، اراذل و اوباش خیابان های تهران را ویران می کردند و در عین حال حمایت خود را از مصدق اعلام می کردند. آنها شیشه ها را می شکستند، بی گناهان را کتک می زدند، به مساجد تیراندازی می کردند و عموماً انزجار و خشم مردم را برمی انگیختند. سپس پیروان شاه قرار بود خیابان ها را پس بگیرند و “ملت را از دست مصدق نجات دهند”.
در میان دستیاران پردرآمد روزولت، رهبر مخوف باند و کشتی گیر سابق شعبان جعفری، ملقب به “شعبان بیمخ” بود – یک جنگجو با عضلات ضخیم بدون مغز

در میان سرسپردگان سیا، شعبان جعفری کشتی گیر به نام «شعبان بیمخ» بود. او همراه با مردانش در خیابان ها ترس ایجاد کرد. شاه برای تشکر یک کادیلاک زرد به او داد. سه برادر رشیدیان دیگر مومنان بودند. آنها نه تنها ثروت هنگفتی را از پدرشان به ارث برده بودند، بلکه عشق بی حد و حصر به همه چیز بریتانیایی را نیز به ارث برده بودند و چندین سال مخفیانه در لیست حقوق و دستمزد بریتانیا بودند. اکنون برادران به شبکه سیاستمداران، ملاها و روزنامه نگاران پول دادند تا به مصدق پشت کنند. ارتش از اوباش حمایت کرد. از نگاه کرمیت روزولت، ناآرامی در خیابان ها فراتر از هر انتظاری شکل گرفت. تنها دو روز پس از کودتای نافرجام، تهران در حال جوشش بود. انبوهی از اراذل و اوباش در شهر بزرگ از کوره در رفتند و شعارهایی در حمایت از مصدق سر دادند و حامیان ناآگاه نخست وزیر را در سفر از محله های فقیر نشین به مرکز شهر با خود همراه کردند. خود روزولت نگاهی اجمالی به آشوبگران داشت: “آنها تقریباً من را از زندگی می ترسانند.” در مقابل میدان مقابل مجلس ده ها هزار نفر از مردم جمع شده بودند. مجسمه بزرگ پدر شاه، رضاشاه، میدان را زینت داده بود و حالا اراذل و اوباش زنجیری دور آن بستند و با ماشین سنگین آن را کشیدند تا روی زمین رفت.
“این بهترین چیزی بود که می توانستیم به آن امیدوار باشیم”. روزولت در کتاب خود درباره کودتا می نویسد: هر چه بیشتر علیه شاه فریاد می زدند، ارتش و مردم بیشتر آنها را دشمن می دیدند. مصدق تمایلی به دخالت پلیس نداشت. اساساً می خواست به حق مردم برای تظاهرات احترام بگذارد. اما هرج و مرج که در خیابان ها شکل گرفت، تصور یک رئیس دولت ناتوان را به وجود آورد.
(پس از سقوط شاه و انقلاب ایران، برخی تلاش کردند تا یاد مصدق را زنده کنند .برای مثال در تظاهرات دانشجویی در سال1979) .
شاه خاطره مصدق را پاک کرد
پس از کودتای سال 1953، مصدق، نخست وزیر مخلوع، به اتهام خیانت بزرگ و تحریک به شورش مسلحانه به سه سال زندان و حبس خانگی مادام العمر محکوم شد. هنگامی که او در سال 1956 به حبس خانگی منتقل شد، جمعیت خشمگینی ظاهر شد. آنها به رهبری شعبان, «شعبان بیمخ» ,که به یکی از دژخیمان مورد علاقه شاه تبدیل شده بود، علیه مصدق شعار سر دادند. بلافاصله پس از آن، ماموران سرویس امنیتی ساواک وارد شدند و مصدق را مجبور کردند که اعلامیه ای را امضا کند که خواستار حفاظت زیر سایه ساواک است. ساواک تا پایان عمر او را تحت نظارت شدید نگه داشت. فقط تعداد بسیار کمی اجازه ملاقات با او را داشتند. شاه به طور سیستماتیک مصدق را از آگاهی عمومی پاک کرد. ذکر کتبی از او باید به حداقل محدود می شد – و هیچ اشاره ای مجاز نبود. شاه در سال 1962، زمانی که مدتها بود قدرت خود را تثبیت کرده بود، یک استثناء ساده عنوان کرد. به حزب ممنوعه مصدق، جبهه ملی، اجازه داد تا یک جلسه عمومی نهایی را برگزار کند، به شرطی که هر سخنران فقط یک بار نام مصدق را ذکر کند. صد هزار نفر آمدند و هر بار که نام مصدق از تریبون به میان می‌آمد، تشویق‌های کر کننده‌ای به پا کردند.
شاه در پایان مجبور شد به ارتش دستور دهد تا ناآرامی را متوقف کنند. در همان زمان، نخست وزیر به پیروان خود دستور داد در خانه بمانند. این یک اشتباه بود، زیرا او خیابان ها را به روزولت واگذار کرد. روز چهارشنبه ۱۹ اوت، مامور سیا و افرادش وارد عمل شدند. انبوهی از طرفداران شاه به خیابان ها ریختند و در شهر راهپیمایی کردند و فریادهای جنگی مانند “مرگ بر مصدق” سر دادند. و “زنده باد شاه!” و حالا مصدق اشتباه بعدی خود را مرتکب شد. او ژنرال محمد دفتری را برای متوقف کردن معترضان بیرون فرستاد، اما ژنرال از سلطنت طلبان و از دوستان نزدیک ژنرال کودتاگر زاهدی بود. بنابراین دفتری و سایر افسران در عوض از اعتراضات در خیابان حمایت کردند و تانک ها را برای کمک به معترضان مستقر کردند. طرح روزولت فراتر از همه انتظارات موفق شده بود. حالا مامور سیا فقط می توانست عقب بنشیند و منتظر مرحله نهایی کودتا باشد.
شاه از تبعید به خانه فرا خوانده شد

نبردها در وزارتخانه‌ها، ستاد ارتش و پاسگاه‌های پلیس شهر بین نیروهای وفادار و کودتاچیان درگرفت، اما تا عصر سرنوشت مصدق مشخص شد. فرمانده کل ارتش اسیر شد و حدود 300 نفر در خیابان ها کشته شده بودند.
اندکی بعد، نیروهای کودتاچیان به سمت خانه مصدق پیشروی کردند. در اینجا سربازان وفادار به مصدق خود را سنگربندی کرده بودند و تبادل آتش شدیدی بین مهاجمان و مدافعان درگرفت.
به گفته شاهدان عینی، خود نخست وزیر با آرامش کامل در اتاق خواب خود نشسته و منتظر سرنوشت خود بود. وقتی منشی او را به فرار اصرار کرد، او فقط سرش را تکان داد:
اگر قرار است این اتفاق بیفتد، اگر این یک تلاش برای کودتا است، بهتر است در این اتاق بمانم و در این اتاق بمیرم.»
اما در نهایت رئیس دولت اجازه قانع شدن به خود را داد و زمانی که مهاجمان دو ساعت بعد وارد خانه شدند، خانه خالی بود.
اندکی بعد سرلشکر زاهدی خود را به عنوان نخست وزیر جدید ایران منصوب کرد.
خود شاه در همین حین از بغداد به رم فرار کرده بود و در وسط شام در هتل نشسته بود که خبر از وطنش به او رسید. “آیا واقعا می تواند درست باشد؟” وقتی تلگرام را خواند فریاد زد.
سپس بلند شد و فریاد زد: «می دانستم! من آن را می دانستم! آنها مرا دوست دارند!”

شاه سپس به ایران بازگشت , این بار به عنوان قدرتمندترین مرد کشور. در سفارت آمریکا در تهران، کرمیت روزولت و نزدیکترین افرادش از این موفقیت سرمست شدند. مامور سیا مصدق را سرنگون کرده بود. برای تشکر از کمک، او از سیا پنج میلیون دلار به دولت جدید سرلشکر زاهدی و یک میلیون دلار دیگر به خود ژنرال واریز کرد.
برای کرمیت روزولت، اکنون زمان ترک ایران پس از چهار هفته اقامت در کشور فرا رسیده بود. قبل از رفتن، برای آخرین بار مخفیانه با شاه ملاقات کرد. هنوز فقط تعداد کمی از نقش آمریکایی ها در کودتا می دانستند. در کاخ شاه در تهران، این دو مرد در ودکا نان تست کردند.
شاه در حالی که یک جعبه سیگار طلا به کرمیت روزولت داد، گفت: “من خدا، مردمم، ارتشم را دارم – و شما را به خاطر بازگشتم بر تخت سلطنت شکر می کنم.”

ساواک تمام مخالفان سیاسی را در هم شکست

پس از کودتا، ایرانیان با واقعیتی تلخ از خواب بیدار شدند. در هفته های بعد، شاه ترتیبی داد که طرفداران مصدق را دستگیر کند. حدود 60 افسر اعدام شدند. نخست وزیر مخلوع متوجه شد که راهی برای فرار از تعقیب کنندگان خود ندارد و تسلیم شد. او در حبس خانگی قرار گرفت، در حالی که حزب او، جبهه ملی، و همچنین حزب کمونیست کشور ممنوع شد.
نقش اصلی در استخراج نفت ایران در آینده به انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها داده شد، اما این بار ایرانی‌ها خواستار پرداخت بیشتر از قبل شدند. در سال‌های بعد، شاه میلیاردها دلار نفت خود را صرف اسلحه و یک سرویس امنیتی وحشیانه به نام ساواک کرد که مردم را با شکنجه و کشتار در چنگال آهنین نگه داشت و تمام مخالفان سیاسی را در هم شکست.
کودتا بر ضد مصدق، در انزوا، موفق‌ترین عملیات در تاریخ سیا بود و ایران ضد کمونیستی را برای دهه‌های آینده تضمین کرد. در مقابل، کودتا راه را برای دیکتاتوری بی رحم شاه هموار کرد. در سال 1979، زمانی که آیت‌الله خمینی و حامیان بنیادگرای او شاه را سرنگون کردند و حکومت روحانیت را در کشور به اجرا گذاشتند، واکنش‌های شدیدی را دنبال کرد – حکومتی که از آن زمان تا کنون بدترین و ترسناک‌ترین دشمن آمریکا و و بخصوص سیا بوده است.

سیا نفرت را از آمریکایی ها در ایران کاشت

کودتای سیا در ایران نه تنها به دموکراسی نوپای این کشور پایانی نهایی داد، بلکه سرآغاز نفرت ایرانیان از آمریکایی ها بود.
قبل از کودتا، بسیاری از ایرانیان آمریکا را تحسین می کردند که از جمله از استثمار انگلیس از ایران انتقاد کرده بود. این تحسین زمانی پایان یافت که آمریکایی ها مصدق را سرنگون کردند و از رژیم منفور شاه حمایت کردند.
برای حامیان مصدق، کودتا غیرقابل درک به نظر می رسید، زیرا مصدق برای ارزش های اصلی آمریکا می جنگید. او مدافع حقوق دموکراتیک، حمایت از آزادی مذهبی، مبارزه با سرکوب زنان و اجازه دادگاه‌های مستقل بود.
هنگامی که خمینی در سال 1979 شاه را سرنگون کرد، گروهی از ایرانیان انقلابی 52 گروگان را در سفارت آمریکا در تهران گرفتند.
گفته می شود آنها می ترسیدند که بار دیگر آمریکا به کمک شاه بیاید. در ایالات متحده، مردم این درام را دنبال کردند و رفتار ایرانیان را نه تنها وحشیانه، بلکه غیرقابل توضیح یافتند.
تعداد کمی از آمریکایی ها از مسئولیت مشترک آمریکا در قبال دیکتاتوری شاه آگاه بودند.

چهارشنبه آگوست در 19 دسامبر 2013، سیا برای اولین بار علناً به دخالت خود در کودتای 1953 علیه محمد مصدق، نخست وزیر منتخب ایران اعتراف کرد
1952: نخست وزیر ایران محمد مصدق. کی استون/گتی ایماژ این اسناد جزئیات طرح سیا را در آن زمان ارائه می کرد که توسط افسر ارشد کرمیت روزولت جونیوررهبری می شد. رئیس جمهور تئودور روزولت در طی چهار روز در اوت 1953، روزولت نه یک، بلکه دو تلاش را برای بی‌ثبات کردن دولت ایران ترتیب داد و برای همیشه رابطه بین این کشور و ایالات متحده را تغییر داد.
محمد مصدق در ایران چهره محبوبی بود. وی در دوران تصدی خود مجموعه ای از سیاست های اجتماعی و اقتصادی را مطرح کرد که مهم ترین آن ملی شدن صنعت نفت ایران بود. بریتانیا چندین دهه نفت ایران را از طریق شرکت نفت انگلیس و ایران کنترل می کرد. نخست‌وزیر پس از ماه‌ها گفت‌وگو، مذاکرات را قطع کرد و هرگونه دخالت انگلیسی‌ها در صنعت نفت ایران را تکذیب کرد. سپس بریتانیا از ایالات متحده درخواست کمک کرد که در نهایت باعث شد سازمان سیا سرنگونی مصدق را تنظیم کند و قدرت را به محمدرضا پهلوی، آخرین شاه ایران بازگرداند.

19 اوت 1953: تظاهرات گسترده در سراسر ایران آغاز شد و تقریباً 300 کشته در آتش سوزی در خیابان های تهران بر جای گذاشت. محمد مصدق، نخست وزیر ایران، به زودی در کودتای سازمان یافته توسط سازمان سیا و اطلاعات بریتانیا سرنگون شد. شاه دوباره به عنوان رهبر ایران منصوب شد.
به گفته استفان کینزر، نویسنده کتاب همه مردان شاه، روزولت بارشوه و پخش تبلیغات ضد مصدق، به سرعت کنترل مطبوعات ایران را به دست گرفت. او در میان روحانیون اسلامی متحدانی را استخدام کرد و شاه را متقاعد کرد که مصدق یک تهدید است. آخرین مرحله شامل تلاشی دراماتیک برای دستگیری مصدق در خانه اش در نیمه شب بود. اما کودتا شکست خورد. مصدق از آن مطلع شد و به مقابله پرداخت. صبح روز بعد، پیروزی را در رادیو اعلام کرد.
مصدق فکر می‌کرد که در راه است، اما روزولت تسلیم نشده بود. او کودتای دوم را ترتیب داد که موفق شد. مصدق محاکمه شد و زندگی خود را در حصر خانگی گذراند. شاه به قدرت بازگشت و 25 سال دیگر تا انقلاب 1979 ایران حکومت کرد.

برگرفته از سایت ” تاریخ” ( Historienet.no) به زبان نروژی

ترجمه: سیمین صبری