جوان معتادی بنام گمشادزهی در شهر گشت شهرستان سراوان همسر باردار خود را با نوشاندن اسید و ضربات چاقو و آتش زدن جسد کشت. در طی ماه های اخیر چندین قتل ناموسی در سراوان و شهرهای دیگر صورت گرفته. نوشته همراه از خانم سعیده خاشی فعال مدنی بلوچ است که امیدوارم آن را چاپ کنید.

 

هاجره کشته شد؛ مانند هزاران زن دیگر در خفا و در میانه ی پچ پچ ها نفسش را گرفتند و شکنجه اش کردند؛از همان روز که در کودکی عروسک هایش را گرفتند و عروسک دیگری شد او را کشتند! قاتل هاجره یک نفر نیست؛ بلکه اجتماعی از جهل و توحش است؛ قاتلین تمامی کسانی را شامل می شود که در برابر شکنجه ها و فریاد های فروخفته ی هاجره ها سکوت کردند و اکنون یک زخم به زخم های مان اضافه می گردد.

 

قتل های مظلومانه ی زنان، یکی از سبعانه‌ترین و قدیمی‌ترین انواع خشونت علیه زنان، در سطح جهانی و در طول تاریخ جامعه بشری تحت حاکمیت مرد سالاری بوده است. هر سال هزاران زن قربانی این شکل از خشونت نظام مردسالار می شوند. اگر در گذشته قتل ناموسی خبرساز نبود و پایمال کردنِ حقِ حیاتِ هر زن در سکوت مرگبار خانواده، جامعه، رسانه ها به فراموشی سپرده می شد، اما امروز پرده پوشی این جنایت به آسانی میسر نیست.

 

ناموس و آبرو عامل بیش از پنجاه درصد این قتل‌ها را تشکیل می‌دهد که این امر نشان از آن دارد که تسلط و کنترل زن بخش مهمی از هویت مردانه را در جامعه شکل می‌دهد که با کوچک‌ترین خطری باید از آن اعاده‌ی حیثیت نمود و چنانچه فردی خود حاضر به چنین عملی نباشد، فشارهای اجتماعی از سوی مردان و حتی زنان جامعه او را به “حق” خواهی وا می‌دارد.

 

داستان هاجره اما دردناک تر آنچه که گمان می بریم است؛ اوقربانی اعتیاد و خشونت همسر و خواهر همسر شده است و در برابر چشمان بی رحم جامعه ی محلی جان داده و هیچ کس در ایام زندگی تلخ و سرشار ازرنج وی برای رهایی اش ‌نکوشیده است. چرا؟  چون در پی باور های ناصواب در جامعه؛ زن به مثابه یک ملکی برای همسرش است؛ ازدواج که کرد دیگر اختیارش را به مردش می دهند! هاجره ی کوچک داستان ما کودکی نکرد و در نوجوانی شکنجه شد و چند روز پیش او را کشتند!

 

جامعه ی ما در قبال «ظلم»کور است و کر؛ زن که باشی در قبال تو سکوتشان بیشتر می شود. قتل زنان چه به نام “ناموس” و چه به هر نام دیگری بازتاب خشونت وحشیانه علیه زنان است. خشونت و ستم بر زن یکی از روابط اجتماعی ستمگرانه‌ای است که از بدو ظهور جوامع وجود داشته است و تضاد لاینحلی است که تا جامعه مردسالار حاکم است، این خشونت و نابرابری جنسیتی یکی از ارکان لاینفک آن است.  در برابر این سکوت جمعی باید نوشت و سکوت نکرد ؛قافیه را که باخته آیم ؛بیش از این به باختن ادامه ندهیم ؛برای آیندگان برای هاجره های خرد سال دیگر به نام «صلح» و «انسانیت»و «برابری» سکوت نکنیم و بنویسیم و برای آگاهی جامعه بکوشیم.

 

زنان نیز اگر چه در هویت‌های ملی، فرهنگی، زبانی، نژادی و جغرافیایی با هم متفاوت هستند، ولی در مبارزه‌شان برای برابری جنسیتی و رسیدن به جامعه‌ای که رهایی زنان در آن نهادینه شده باشد، مشترک هستند. این خواست تنها از طریق تلاش برای رسیدن به برابری در مناسبات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در جامعه به دست می‌آید.  افقمان باید نیل به جهانی باشد که در آن خشونت علیه‌ زنان و انقیاد بخشی از جامعه توسط بخشی دیگر محو نشود.

 

برای این امر باید دست به ابزار آگاه سازی برد، باید در کنار این امر هزاران هزار طرح و ایده‌ی نو در اندازیم، از حرکت منطقی و آگاهانه و مستمر بر علیه این وضعیت ستم بار نترسیده و در تلاش برای ایجاد وحدت بر اساس راه حل روشن و رسیدن به افقی متعالی تلاش کنیم.

 

نویسنده:  سعیده خاشی   فعال مدنی بلوچ